چه عواملی سبب میشود تا بعضی از کسب و کارها موفق شوند و برخی دیگر شکست بخورند؟ چرا برخی از مردم در فرهنگها و یا مناطق خاص عملکرد بهتری نسبت به افراد دیگر دارند؟ در این مقاله نگاهی به عوامل موثر موفقیت در کسب و کار میاندازیم.
– فرهنگ به الگوها و عقاید مرسوم که تاثیر مهمی در ارزشها، ادراک، ترجیحات و رفتار افراد دارد اطلاق میشود. فرهنگ و کسب و کار از بسیاری جهات نقاط ارتباطی دارند.
– افرادی که به صورت سنتی با کسب و کارها عجین هستند گرایشات کسب و کارانه دارند و کارمندی را چیزی محقر میدانند.
– فرهنگ کسب و کار، افراد را از محافظه کاری و گرایشات به شغل کارمندی به دور میکند.
– فرهنگ مصرفگرایی که در آن مردم کالاهای مادی را بیشتر طالب هستند، کسب و کار را حوزهای معرفی میکند که در آن درآمد کاسبی بیشتر از کارمندی است.
– افرادی که با شغلهای استخدامی و یا خدمات دیگر درگیر هستند به فرزندان خود فشار میآورند تا شغل امن و ثابت برای خود انتخاب کنند و روح کسب و کار را از همان ابتدای کودکی در خود از بین میبرند.
– فرهنگ صرفهجو که در آن مردم کمتر خرج میکنند و بیشتر برای روز مبادا پسانداز مینمایند، آنها کارآفرینی (نوآوری) را امری پرریسک و پرخطر میداند و بر این باور است که عواید شغل ثابت و امن بسیار بیشتر از کسب و کار (کسب درآمد) شخصی است.
تاثیر عوامل سیاسی بر موفقیت در کسب و کار
آنچه که در زیر بدانها اشاره میشود مواردی هستند که محیط سیاسی در کسب و کار تاثیر می گذارد.
– شرایط ناپایدار سیاسی که در آن سیاستهای دولتی مدام در حال تغییر است، آنها را (کسب و کار) دلسرد می کند و باعث میشود که سرمایهگذاران نسبت به امنیت سرمایه خود واهمه داشته باشند.
– حمایت دولتی برای توسعه اقتصادی از طریق توسعه زیرساخت، تسهیلات، پارک های علم و فناوری و هر آنچه مشوق کسب و کار است.
– مالیات زیاد که میتواند سود را کم کند، معمولاً کارآفرینان را دلسرد میکند. از طرف دیگر، معافیتهای مالیاتی مشوق کسب و کارها و استارتاپها میباشد. (مدیریت)
– دسترسی به زیرساختها و خدمات همگانی همچون جادههای خوب، برق، امکانات ارتباطی و عدم وجود فساد و کاغذ بازی برای دسترسی به تسهیلات ذکر شده معمولاً کارآفرینان را تشویق و جذب میکند.
– آزادی اقتصادی با قانونگذاری مطلوب و موانع کم به منظور راهاندازی کسب و کار مشوق کارآفرینان است.
تاثیر عوامل اقتصادی بر موفقیت در کسب و کار
– اقتصاد عامل بسیار مهمی است که بر کسب و کار (کسب درآمد) مؤثر است.
– قدرت خرید عمومی مردم که با سطح درآمد و رفاه اقتصادی منطقه مشخص میشود، نقش مهمی بر موفقیت در کسب و کار دارد.
– در زمان رکود اقتصادی، با توجه به کاهش قدرت خرید مردم و عدم تمایل به سرمایه گذاری، کسب و کارها با واکنش منفی مواجه میشوند.
– در اقتصاد معیشتی بیشتر مردم با کشاورزی درگیر هستند، محصول خود را مصرف میکنند و مابقی را با کالاها و خدمات ساده مبادله میکنند.
دسترسی به منابع اساسی در راه اندازی کسب و کار
– یکی از عوامل کلیدی و موثر بر راهاندازی کسب و کار، دسترسی به منابعی همچون سرمایه، نیروی انسانی، مواد اولیه، زیرساخت و خدمات همگانی است.
– سرمایه برای راهاندازی کسب و کار حیاتی است. دسترسی به سرمایه، به کارآفرین اجازه میدهد که عوامل دیگر را کنار هم گرد آورده و اقدام به تولید محصول یا خدمت کند. (راه های پولدار شدن)
– اهمیت سرمایه انسانی و کارمندان را نباید نادیده گرفت. هیچ کسب و کاری بدون کارمندان ماهر و متعهد موفق نمیشود.
– وجود کسب و کارهای زیاد و متنوع مستلزم دسترسی به مواد خام میباشد.
– زیرساخت فیزیکی و خدمات همگانی همچون جادههای سالم و با کیفیت، پارکینگ، امکانات ارتباطی و برق، همگی فاکتورهایی اساسی در کارکرد بدون نقص یک کسب و کار هستند.
تاثیر مسائل روانشناختی بر موفقیت در کسب و کار
با وجود اهمیت تمام موارد بالا، موفقیت در کسب و کار جدید به تیپ شخصیتی کارآفرین برمیگردد.
کارآفرین (نوآوری) در حقیقت رهبر و راهبر کسب و کار است (مدیریت استراتژی) و نیاز است تا ویژگیهای زیر را داشته باشد:
• سخت کوشی و سماجت در کار • قدرت مدیریت و کاهش خطرهای ریسک (مدیریت) • قدرت ایجاد و توسعه یک کسب و کار جامع و داشتن نقشههای آماده جایگزین (طرح کسب و کار) • جهتگیری قوی که رسیدن به اهداف را آسان میکند
با برداشته شدن موانع تجارت و به وجود آمدن فرصتهای بزرگتر و افزایش امنیت شغلی، شرایط برای کارآفرینی به مراتب بهتر از قبل میباشد.
بیل گیتس، استیو جابز، دانلد ترامپ، چارلی چاپلین و دیوید بکهام از جمله افراد شکست خورده ای هستند که به انسان های موفقی تبدیل شده اند.
انسان های موفق
شرط می بندم بسیاری از موفقیت ها و پیشرفت های زندگی تان وقتی تحقق پیدا کرده که از ته دل عصبانی شدید و به جای انتقام تصمیم گرفته اید قوی تر شوید. صحبت از حسی می کنم که بعد از یک تلخ کامی یا شکست سراغتان می آید، حسی که شما را ترغیب می کند تا به قدری موفق شوید که دیگر حس بازندگی نداشته باشید، حسی که مثلا بعد از شکسته شدن دلتان شما را مصمم می کند تا در کنکور رتبه دورقمی بیاورید یا حسابی لاغر کنید، حسی که ناشی از خشم است، اما آثار مثبتی دارد.
در مورد خودم مطمئنم که اگر در یک مقطعی از زندگی مورد سوءاستفاده و تمسخر قرار نمی گرفتم، هرگز جرقه لازم برای دنبال کردن هدف و آرزویم را پیدا نمی کردم. اگرچه اهداف و موفقیت هایم اصلا شاید چشم گیر نباشد، اما به سبب همین جرقه به وجود آمده، من با این نظریه به شدت موافقم که مشکلات و چالش های شخصی می تواند به پیشرفت های بزرگی منتهی شود. من برای حقانیت این نظریه در تیم خودم اسلون ویلیامز را دارم. ویلیامز یکی از موفق ترین متخصصان «دنیای پزشکی جایگزین» شناخته می شود و در زمینه زندگی، موفقیت و روابط بین افراد مشاور مشهوری به حساب می آید.
چیزی به نام ژن موفقیت وجود ندارد. باور کنید آدم های موفق اطرافتان جَداندرجَد موفق و مشهور نبوده اند.
بسیاری از مشاهیر در مبارزه با مشکلات شخصی خود بوده که راه مبارزه و پیروزی را آموخته اند. بعضی هایشان هم برای جبران کاستی های شخصیتی راه موفقیت را در پیش گرفته اند.
آن ها در مدرسه مسخره می شدند
رانلف فینس، بزرگ ترین ماجراجو و جست و جوگر زنده جهان در 70 سالگی هنوز آزار و تمسخر هم کلاسی هایش در مدرسه شبانه روزی درجه یک بریتانیا را از خاطر نبرده است. این تمسخرهای بی رحمانه او را تا مرز خودکشی رساند، اما این نویسنده و کوه نورد از همان روزها استقامت را یاد گرفت و بعدها رکورددار استقامت شد.
ویلیامز، همان متخصص و مشاور معروف، می گوید: «کسانی که در مدرسه مورد اذیت و تمسخر قرار می گیرند، یا باید نقش قربانی را بازی کنند یا در وجود خود قدرتی ایجاد کنند که قلدربازی دانش آموزان بدجنس در آن هابی اثر باشد.»
اولین رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا هم وقتی دانش آموز بوده، از این تیپ قلدبازی ها در امان نبوده: «با این که بزرگ شده ایم، بسیاری به یاد داریم که چه حسی داشت وقتی در راهروها یا حیاط مدرسه سر به سرمان می گذاشتند و پیله کردن به ما تفریحشان حساب می شود. باید اعتراف کنم به خاطر گوش های گنده و اسم عجیبم من هم در امان نبودم و از این ماجرا قسر در نمی رفتم.» شاید اگر قلدرهای مدرسه اوباما می دانستند او روزی رئیس جمهورشان می شود، نیششان را می بستند.
ترکه قلدربازی در مدرسه به تن مایک فلپس، تام کروز، کریستین بیل، استیون اسپیلبرگ، تایگر وود، شاهزاده هری (پسر کوچک چارلز) و دانیل رادکلیف بازیگر نقش هری پاتر هم خورده است.
وسواسی بخواهی داریم
مجری تلویزیون، تاجر و سرمایه گذار میلیاردر، دانلد ترامپ 68 ساله که پای ثابت فهرست پول دارهای مجله «فوربس» است، یک وسواسی شناخته شده است. این بت تجارت فوبیای میکروب داشت و هنوز هم از دست دادن یا حتی زدن دکمه آسانسور پرهیز می کند.
نیکولا تسلا مخترع، مهندس برق و مکانیک صربی الاصل وسواس جبری داشت و به عدد سه که می رسید، وسواسش بیشتر می شد و اعمال و تشریفات وسواسی انجام می داد.
چارلز داروین لکنت زبان و وسواس را یک جا داشت. وسواس داروین در 28 سالگی امان او را بریده بود و ناتوانش کرده بود، اما نتوانست او را از نوشتن کتاب تحول آفرین «خاستگاه گونه ها» باز دارد.
ویلیامز معتقد است: «کسانی که می توانند اختلال وسواس اجباری خود را مهار کنند، معمولا در زمره افراد کمال گرا قرار می گیرند که متوجه نکات و جزئیاتی می شوند که بقیه به آن توجه ندارند. اگر در فضای آکادمیک باشند، احتمال این که متوجه اشتباهات املایی شوند و غلط های دستور زبانی را بهتر از بقیه پیدا کنند، زیاد است. افراد دارای «شخصیت وسواسی» زبان بدن و تن صدای اطرافیان را به خوبی درک می کنند و با هوشیاری علایم تمیزناپذیری را پیدا می کنند که به آن ها در معاملات و تجارت مزیت می دهد.»
دیوید بکهام به وسواس نظم مبتلاست. او دیوانه وار درگیر مرتب کردن و سازماندهی به وسایلش است. وقتی نوبت قرار دادن وسایلش کنار هم و تاکردن لباس ها در کمد و کشو یا قرار دادن خوراکی ها در یخچال می شود، وسواس فکری- عملی او خودنمایی می کند. قهرمانی او در فوتبال این نقایصش را جبران و از او یک برنده درست کرده است.
آلبرت انیشتین هم کمالگرا بود و شخصیتی وسواسی داشت. او در کودکی خیلی دیر شروع به صحبت کرد، برای همین عده ای تصور می کردند او دارای «لالی انتخابی» است، اما بعد از این که زبان باز کرد، برای صحبت کردن ابتدا عبارات را با خودش تکرار و بعد آن را بلند و یک جا بیان می کرد. برای این ویژگی عجیب واژه «نارسایی انیشتین» ابداع شده که به کودکانی نسبت داده می شود که دیر زبان باز می کنند، ولی دارای هوش بالا هستند و افرادی پیشرفته و سرشناس می شوند.
افسرده اش را سراغ داریم
مشکل لئونارد کوهن شاعر، خواننده و ترانه سرای موفق کانادایی، افسردگی بود. خودش در مصاحبه ای با گاردین در مورد مشکلش توضیح می دهد: «من از افسردگی ای حرف می زدم که در تمام پس زمینه های زندگی ام وجود داشت. افسردگی همراه با اضطراب و غم. احساسی که باعث می شد فکر کنی هیچ چیزی درست پیش نمی رود. احساسی از غیرقابل دسترس بودن همه لذت ها و این که همه چیز به سقوط منتهی خواهدشد. اما بسیار خوشحالم که آن را پشت سر گذاشتم. با بودن در معابد بودایی و کمک های معلم پیرم خوشبختانه به آرامی این افسردگی از میان رفت.» درون مایه بیشتر آهنگ های مشهور کوهن غم و اندوه است.
وقتی از گذشته تاریک و روزهای سخت پشت سر گذاشته شده صحبت کنیم، نمی توانیم اپرا وینفری را از قلم بیندازیم. این مجری سیاهپوست که حالا پا به دهه هفتم زندگی اش گذاشته، در کودکی مورد آزاد و سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است، از خانه فراری شده و در پی آزارهای جنسی در 14 سالگی باردار می شود، ولی نوزاد نارسش که پسر بوده، مرده به دنیا می آید.
مرگ فرزند در زندگی اش ضربه دردناک دیگری بودف اما این بار با خودش عهد می کند که زندگی اش را عوض کند. در سال 1973 او اولین مجری اخبار سیاه پوست در کشورش شد، سپس برنده چند جایزه امی می شود و بعد از نوشتن چندین کتاب پشت سر هم سراغ شوی تلویزیونی می رود. او بانفوذترین زن در جهان شناخته شده است و چنان نفوذی در میان مردم آمریکا دارد که حمایتش می تواند سرنوشت سگ کتاب یا رئیس جمهور را عوض کند. ثروتمندترین آمریکایی آفریقایی تبار است و شوی تلویزیونی «اپرا» محبوب ترین در نوع خودش است.
ویلیامز با مطالعه، تحقیقات به این نتیجه رسیده است که افراد با گذشته دشوار و پرمصیبت می توانند عزت نفس بالاتری پیدا کنند و نمره بالاتری در تست هوش و یادگیری داشته باشند.احتمال این که به سمت موقعیت های کارآفرینی و معاملات پرریسک کشیده شوند و برخلاف هنجارهای اجتماعی حرکت کنند، بالاست. مهارت آن ها در تفکر جانبی و چیرهایی که آن ها به مرور آموخته اند، آن ها را نسبت به بقیه برتری می دهد.
بچه وسطی ها هم موفق می شوند
باور عمومی بر این است که فرزندان وسط، کسانی که بعد از اولین و قبل از آخرین فرزند خانواده به دنیا آمده اند، دست کم گرفته می شوند و مورد کم لطفی قرار می گیرند. یکی از موفق ترین انسان های عصر حاضر بیل گیتس است که از نظر هرکسی نابغه به حساب می آید، اما چون فرزند وسطی بوده، ابتدا والدینش او را نابغه به حساب نمی آوردند.
ویلیامز می گوید: «بچه های وسط اراده و توازنی دارند که هنر سازگاری و مدارا را برایشان آسان می کند. آن ها عاطفی هستند و شرایط را درک می کنند و واکنش ها را دقیق قضاوت می کنند. وقتی کودک هستند، در صبوری مهارت پیدا می کنند و هر آدم موفقی قبول دارد که رمز موفقیت صبر است.»
زمین خورده داریم
استیو جابز شش ماه بعد از ورودش به کالج اخراج شد و 18 ماه در خوابگاه دوستش روی زمین می خوابید، مدتی بی خانمان بود، قوطی نوشابه جمع می کرد و با غذا معاوضه می کرد و هفته ای یک بار غذای مجانی از معبد «هیل کریشنا» دریافت می کرد.
ویلیامز: «انگیزه درونی به راحتی می تواند فرد را ترغیب کند تا بیش از توانایی ای که تصورش را داشته، عمل کند. این همان ذهنیتی است که آن ها را قادر می سازد تا به نتایج چشم گیر دست پیدا کنند. اگر شما چنین اراده قدرتمندی برای تعیین سرنوشتتان داشته باشید که شما را به حرکت فراتر از حد توانایی هایتان ترغیب کند، می توانید به آرزوهایتان برسید و یک برنده شوید، حتی اگر از ابتدا استعداد ذاتی لازم را نداشته باشید.»
کارتن خواب؟ خوبشو داریم!
پدر و مادر چارلی چاپلین وقتی او سه ساله بود، از هم جدا شدند و بعد از مرگ زودهنگام پدرش، مادر چاپلین در یک بیمارستان روانی بستری شد و این پسربچه که هنوز 10 سالش هم نشده بود، باید با برادرش چرخ زندگی را می چرخاند.
می دانم از اسمش خسته شده اید، اما «ویلیامز» می گوید: «معمولا تجربیات شدیدی مثل بی خانمان شدن به شخص می آموزد که در هر شرایطی باید زندگی کند و خودشان را با اوضاع وفق دهد. افرادی که زمان سختی را پشت سر گذاشته اند، خیلی مشتاق هستند که زندگی بهتری برای خود درست کنند، به خود، خانواده خود و شکست خورده های دیگر کمک کنند. انگیزه این افراد آن ها را به جلو هل می دهد، در حالی که کسی که هرچیزی خواسته برایش مهیا بوده، کمتر به دنبال موفقیت می دود.»
تنبل کلاس می خواهید؟ داریم!
ریچارد برنسون، سرمایه گذار بریتانیایی، کارآفرین و بنیان گذار «شرکت های ویرجین» از کودکی «خوانش پریشی» داشت و در مدرسه هم درس و نمراتش اصلا جالب نبود. در آخرین روزی که در مدرسه حاضر شد، استادش گفت که در آینده یا سر از زندان در می آوری یا روزی یک مولتی میلیاردر خواهی شد.
می خواهم یادآوری کنم که وینستون چرچیل هم لکنت زبان داشت، اما بالاخره با تمرین بر آن غلبه کرد.
اسلون ویلیامز در این باره می گوید: «وقتی از بچگی به تو می گویند به درد کاری نمی خوری، همیشه باید بین دو گزینه انتخاب کنی؛ یا با خودت به این نتیجه برسی که استعدادی نهفته داری که در سطح فهم معلم ها و بقیه نیست، یا تسلیم حرف معلمت شوی. افرادی که در مدرسه ضعیف بودند و در بزرگ سالی موفق عمل کردند، درون خودشان اعتماد به نفس تزلزل ناپذیری ایجاد کرده اند. چنین اعتماد به نفس محکمی در آینده به راحتی و با طردشدگی و شکست آسیب نمی بیند.
این اشخاص به تلاششان برای رسیدن به نتیجه دل خواه ادامه می دهند و شکست های متوالی را به جان می خرند و بارها و بارها تلاش می کنند تا بالاخره به هدف مطلوب برسند.»
دوقطبی هم داریم!
ناپلئون بناپارت، بتهوون، وینست ون گوگ، الویس پریسلی، ویرجینیا ولف، ادگار آلن پو، همینگوی، سید برت (عضو اصلی گروه پینک فلوید) و کرت کوبین… اصلا ارتباط محکمی بین دو قطبی بودن و خلاق بودن وجود دارد این را من نمی گویم، باز هم ویلیامز می گوید: «بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شعرا از بیماری های روانی به خصوص اختلال دوقطبی رنج می برده اند. افراد دوقطبی وقتی در دوره خوشی هستند، اعتماد به نفس، شور و اشتیاق، تفکرجانبی، پرکاری و انبساط خاطری بالا دارند و البته این حالت موقتی است و بعد از چند روز دوباره افسردگی فرا می رسد. اما پیش از آن که دوره افسردگی سراغ این افراد بیاید، حالت سرخوشی آن ها را به سمت پیشرفت و نزدیک شدن به هدف سوق می دهد. دوقطبی ها ذهنشان را به روی ایده ها باز می کنند و آن ها را عملی می کنند، ریسک پذیری شان در فضای خلاقیت و تولید پول بالا می رود.»/ هفته نامه چلچراغ
پرکارترین و موفقترین کارآفرینان زمان ما به شکست به عنوان عاملهایی مینگرند که میتوانند به فرد در رسیدن به هدفش کمک کنند، از این رو شکست را با آغوش باز میپذیرند. توماس ادیسون در مورد مدت زمانی که طول کشید تا لامپ را اختراع کند، گفت " من 10 هزاربار شکست نخوردم، من با موفقیت 10 هزار روش را یافتم که کار نمیکردند". اگر فقط چند باری است که شکست را تجربه کردهاید، هنوز راههای زیادی برای ادیسون شدن در پیش دارید
میتوان هر شکستی را به یک داستان موفقیت تبدیل کرد، داستانی که پیامد نهایی کسب و کار ما را شکل میدهد. شکست به ندرت موجب خوشحالی افراد میشود و بیشتر در آنها اضطراب و سرخوردگی ایجاد میکند و در نهایت به پایان رویاهایشان ختم میشود. اما این امکان وجود دارد که هر شکستی را به یک داستان موفقیت تبدیل کرد؛ داستانی که پیامد نهایی کسب و کار شما را شکل میدهد
شکست، جایگزین موفقیت نیست این چیزی است که باید اجتناب کرد، اما این نیز تنها یک روند موقت در یک دوره بزرگتر و قابل توجه است. هر کس در یک نقطه یا دیگر در معرض شکست قرار می گیرد. آنچه واقعا اهمیت دارد این است که چگونه به آن واکنش نشان می دهید و از آن شکست می گیرید.
داستان های این شش کارآفرین را بیابید. داستان های آنها به موفقیت های بزرگی پایان می یابند، اما همه آنها ریشه در شکست دارند. آنها نمونه ای کامل از این هستند که چرا شکست هرگز نباید مانع پیروزی شما شود.
مقاله مرتبط: راز موفقیت ادیسون
آریانا هافینگتون توسط 36 ناشر رد شد.
دشوار است باور کنیم که یکی از نام های قابل تشخیص در نشریات آنلاین، توسط سه تن از ناشران مهم رد شد. دومین کتاب هنفینگتون، که او سعی داشت تا مدتها قبل از ایجاد امپراطوری هوفینگتون که در حال حاضر همه جا قابل تشخیص است، منتشر شود، 36 بار قبل از آنکه در نهایت برای انتشار پذیرفته شد، رد شد.
حتی هافینگتون پست خود را هم موفق نشد. در حقیقت، وقتی آن را راه اندازی کرد، ده ها تن از نظرات بسیار منفی درباره کیفیت و پتانسیل آن وجود داشت. بدیهی است، هافینگتون این وقایع ابتدایی شکست را برطرف کرد و نام او به عنوان یکی از موفق ترین رسانه ها در وب شناخته است.
بیل گیتساولین شرکت خود را فرو ریخت
بیل گیتس در حال حاضر یکی از ثروتمندترین افراد جهان است اما او ثروت خود را در خط مستقیم به موفقیت نمی رساند. گیتس با شرکتی به نام Traf-O-Data وارد صحنه کارآفرینی شد که هدف آن پردازش و تجزیه و تحلیل داده ها از نوارهای ترافیکی بود (فکر می کنم همانند یک نسخه اولیه داده های بزرگ)
او سعی کرد این ایده را در کنار شریک تجاری خود، پل آلن، به کار برد، اما این محصول کارنمی کرد. این یک فاجعه کامل بود. با این حال، این شکست، گیتس را از جستجوی فرصت های جدید محروم نکرد و چند سال بعد اولین محصول مایکروسافت خود را ایجاد کرد و مسیر جدیدی را برای موفقیت به وجود آورد
مقاله مرتبط: موفقیت های شغلی چگونه به دست می آید؟
جورج استینبرنر یک تیم را خراب کرد
قبل از اینکه Steinbrenner نام خود را برای مالکیت نیویورک یانکیس به دست آورد، او یک تیم بسکتبال کوچک را به نام Cleveland Pipers در سال 1960 به خود اختصاص داد. در سال 1962، در نتیجه مسیر Steinbrenner، کل حق رای دادن ورشکست شد.
این مرحله از شکست به نظر می رسید Steinbrenner پس از آن که او را در طول Yankees در 1970s، به عنوان تیم با تعدادی از شکست و زیان در طول 1980s و 1990s تلاش کرد. با این حال، علیرغم ترس عمومی و انتقاد از تصمیمات بحثانگیز استینبرنر، سرانجام او تیم را به یک بازنگری شگفت انگیز هدایت کرد، با شش سریال سری جهانی بین سال های 1996 و 2003 و یک رکورد به عنوان یکی از تیم های سودآور در لیگ بیس بال.
والت دیزنی گفته بود که او خلاقیتنداشت
یکی از خلاق ترین خلاقان قرن بیست و یکم از دفتر روزنامه اخراج شد زیرا او گفته بود که او خلاقیت نداشته است. تلاش برای ادامه دادن، دیزنی اولین شرکت انیمیشن سازی خود را که به نام Laugh-O-Gram Films نامیده می شد تشکیل داد. او برای این شرکت مبلغ 15000 دلار افزایش داد اما در نهایت مجبور به بستن Laugh-O-Gram شد، پس از بستن یک شریک مهم توزیع کننده.
از نظر مالی و ناامیدانه، دیزنی راه خود را به سمت هالیوود رساند و در نهایت با انتقاد و نقص بیشتر مواجه شد. اولین فیلم های کلاسیک او، محبوبیت زیادی را به دست گرفتند.
مقاله مرتبط:اسرار موفقیت
5. استیو جابز از شرکت خود بوت شده است
استیو جابز به دلیل نوآوری های بی حد و حصر خود، کارآفرین چشمگیر است،. جابز در 20 سالگی موفقیت خود را هنگامی که اپل به یک امپراتوری عظیم تبدیل شد به دست آورد، اما هنگامی که او 30 ساله بود، هیئت مدیره اپل تصمیم گرفت تا او را اخراج کند.
شکست ناپذیری شکستن، شغل مشاغل جدیدی را ایجاد کرد، NeXT که در نهایت توسط اپل به دست آمد. پس از بازگشت به اپل، جابز با ایجاد مجدد تصویر شرکت و استفاده از نام تجاری اپل به ارتفاعات جدید، ظرفیت خود را برای عظمت ثابت کرد.
-6 میلتون هرشی آب نبات را قبل از هرشی شروع کرد
هر کس شکلات هیرشی را می شناسد، اما وقتی که میلتون هرشی ابتدا حرفه ای برای تولید آب نبات خود را آغاز کرد، او هیچ شهرتی نداشت. پس از اخراج از یک کارآموزی با یک چاپگر، هرشی شروع به کار سه نوع آب نبات جداگانه کرد و مجبور شد همه آنها را نابود کند.
در آخرین تلاش، هرشی لارنس، کاراته کارامل را تاسیس کرد و نتایج بسیار زیادی را به دست آورد. به اعتقادات وی در مورد شکلات شیری برای همه ی مردم، او در نهایت شرکتHershey را تاسیس کرد و یکی از شناخته شده ترین نام های این صنعت شد.
الهام بخشیدن به این داستانها در دفعه بعد که شکست را تجربه می کنید، بدون توجه به مقیاس. در حال حاضر، بعضی از شکست ها ممکن است به نظر رسیدن به آخر جاده باشد اما به یاد داشته باشید، امروزه تعداد زیادی از مردان و زنانموفق در جهان موفق هستند، زیرا آنها تصمیم گرفتند که از نابودی و شکست دوری کنندو از شکست برای موفقیت استفاده کنند.
راز موفقیت ثروتمندان جهان چیست ؟ همه می خواهند به فرمول های سری این آدم های موفق دست یابند. در این نوشتار به ۹ راز موفقیت ثروتمندان جهان پرداخته می شود که شما می توانید بدون تحمل هزینه از آن ها بهره ببرید.
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چطور بعضی آدمها به موفقیت بالایی رسیدهاند؟ حتما فکر کردهاید.داشتن ذهنیت عالی، انگیزه، مقاومت و کمی شانس موثر است، ولی بیشتر آدمهای موفق عادتهای مشخصی دارند.
در زیر، ۹ راز موفقیت ثروتمندان جهان ، که آنها را برتر جلوه میدهد، آمده است.
۱. آنها مراقبه میکنند.
ری دالیو، موسس شرکت بریج و همکاران در ۲۰۱۳ به هافینگتون پست گفت: مراقبه بیش از هر چیز دیگری در زندگیام، بزرگ ترین عامل تمام موفقیتهایی است که داشتهام. اگر چه، دالیو در این مورد تنها نیست. اپرا، راپرت مورداک، راسل سیمونز، آریانا هافینگتون، بیل فورد، و پادماسری واریور مراقبه را عامل بزرگی برای موفقیتشان به شمار آوردهاند.
مراقبت از جسم و ذهنتان با آرامش، ورزش، تغذیهی سالم، و خواب کافی روشهایی هستند که شانس موفقیتتان را افزایش میدهند.
۲. آنها زود از خواب بیدار می شوند.
رئیسجمهور اوباما، ریچارد برانسون، جک دورسی، لری شولتز، تیم کوک و مدیر عامل زیراکس، اورسیلا برنز، زود از خواب بیدار می شوند. چطور می توان این مسئله را به موفقیتشان نسبت داد؟ علت این است که آدمهای سحر خیز با پاسخ دادن به ایمیلهای بقیه، ورزش و اختصاص دادن زمانی برای خود، قادرند زودتر از هر کس دیگری روزشان را آغاز کنند، در ضمن شادتر و فعالتر هستند.
۳. آنها شبکهای از روابط دارند.
آدمهای موفق، اهمیت شبکههای دوستان و همکاران را دریافتهاند. در واقع، تحقیقات مشخص کردهاند شبکهسازی به عملکرد بهتر افراد در محل کار و افزایش شانس پیدا کردن کار میانجامد. شبکهسازی به نوآورتر بودن آدمهای موفق کمک میکند. بر طبق اثر کلاسیک دیل کارنیگ “چطور دوستانی بیابیم و بر آدمها نفوذ میکنیم” آدمهای موفق بهندرت شکایت یا انتقاد میکنند. آنها بیریا هستند و سعی میکنند همدردی کنند.
۴. خود را سرگرم کار میکنند.
آدمهای موفق بهندرت بیکار میمانند. آدمهای موفقی مانند لیندن بی. جانسن و رابرت موزز هفتهای ۶۰-۶۵ ساعت کار میکنند. الون ماسک هفتهای ۸۰-۱۰۰ ساعت کار میکند و اظهار کرده است، “این از اصول اخلاقی کار است که یک کارآفرین باید رعایت کند”.
۵. میدانند چه زمانی “نه” بگویند.
“تفاوت بین آدمهای موفق و ادمهای واقعا موفق در این است که آدمهای واقعا موفق تقریبا به حداکثر چیزها نه میگویند”. وارن بافت
آدمهای موفق دریافتهاند که با گفتن نه به منفیبافی، کار اضافی، و فعالیتهایی که باعث هدر رفتن وقت میشود، میتوانند به افزایش بهرهوریشان کمک کنند. اگر پاسخشان به هر شخص یا کاری مثبت باشد، حواسشان پرت میشود و از عهدهی کارهایی که باید انجام دهند، بر نمیآیند.
۶. تلویزیون تماشا نمیکنند، کتاب میخوانند.
طبق گفتهی توماس کورلی، نویسندهی “عادتهای ثروتمندان: عادتهای موفقیت آمیز روزانهی آدمهای ثروتمند ” ۶۷ درصد ثروتمندان هر روز یک ساعت یا کمتر تلویزیون تماشا میکنند. کورلی دریافت که فقط ۶ درصد ثروتمندان برنامههای زنده تماشا میکنند، در حالی که این درصد در افراد فقیر ۷۸ درصد است.
به علاوه، ۸۶ درصد ثروتمندان عاشق خواندن مطالبی هستند که برانگیزندهی احساسات است، ۸۸ درصد ادعا کردند که به خاطر پیشرفت خودشان هر روز ۳۰ دقیقه یا بیشتر کتاب میخوانند.
۷. آنها شب قبل فهرست کار هایشان را مینویسند.
آدمهای موفق شب قبل فهرست کارهایی را که باید انجام دهند مینویسند تا بتوانند کارهای روز بعد را اولویتبندی کنند. فهرستهایشان را شمارهگذاری میکنند تا مشخص کنند کدام کارها مهمتر هستند.
۸. اهداف خود را تعیین و در ذهن مجسم میکنند.
جوئل براون با تعدادی فرد موفق در مورد کارآفرینی مصاحبه کرد و دریافت “۹۵ درصد آدمهای موفقی که با آنها مصاحبه کرده ام، اهداف، برنامهها یا تصوراتشان در مورد موفقیت را طبق چارچوبی منظم مینویسند”. افراد موفق، این کار را شب قبل یا اول صبح انجام میدهند، به طوری که آمادهی رویارویی با چالشهایی هستند که در انتظارشان است.
۹. پولشان را مدیریت وکنترل میکنند.
آدمهای موفق میدانند کجا هستند، زیرا قادرند به خوبی امور مالیشان را کنترل کنند. بدینمعنا که پولشان را عاقلانه سرمایهگذاری میکنند، به دنبال فرصتهای جدید هستند و برای مواقع ضروری پول پسانداز میکنند. سخاوت بیشتری دارند و به افراد نیازمند کمک میکنند. ۱۰۱ روش را در مقالهای آوردهام تا بتوان مثل افراد ثروتمند، پول پسانداز کرد. به علاوه، متوجه شدهام که زندگی زناشوییام ۱۰ برابر بهتر شده است و به اندازهی مخارج یک سال در بانک پسانداز دارم. وقتی آخرین سرمایهگذاری تجاریام با شکست مواجه شد، این پسانداز نجاتم داد.
ضربالمثل قدیمی داریم که فرصت همواره با شانس و مقدمات فراهم میشود. موفقترین افراد همیشه آماده هستند و پذیرای موفقیت هستند. افراد موفق بر این باورند که شانس با آنها است و معمولا همینطور است.
افراد موفق هیچکدام در خانوادهای ثروتمند نبودهاند، اما ایدههای عالی، پشتکار، هوش و گاهی نبوغ، آنها را به غولهای بزرگ اقتصادی دنیا بدل کرده است.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ افراد موفق آنها میلیاردر هستند، اما میلیاردرهایی خودساخته، هیچکدام از آنها در خانوادهای ثروتمند نبودهاند، اما ایدههای عالی، پشتکار، هوش و گاهی نبوغ، آنها را به غولهای بزرگ اقتصادی دنیا بدل کرده است. حالا آنها رازهای موفقیت خود و درسهایی را که در کل زمان گرفتهاند با شما در میان میگذارند.
یک خصلت مشترک میلیاردرهای خودساخته این است که آنها برای بیان دیدگاهها و عقایدشان راحت هستند و خجالت نمیکشند. به همین دلیل میتوانید از ذهن فعال و دیدگاههای خلاقانه آنها استفاده کنید و حتی از آنها کمک بگیرید تا ثروتمند شوید، یا اینکه قدرت رهبریتان را افزایش دهید یا در کار موفقتر شوید.
خب، طبیعی است که این میلیاردرها به شما نمیگویند که با صرفهجویی در مصرف بنزین میتوانید ماهی ۱۰ دلار صرفهجویی کنید، یا با خاموش کردن چراغهای اضافی میتوانید کمی پسانداز کنید، طبیعی است که توصیههای آنها درباره مسائل، کلی باشد. مثلا اینکه چگونه در کارتان موفقتر باشید، چگونه در حرفهتان جهش کنید و مسائلی از این قبیل...مطالعه نظرات این افراد میتواند دیدگاه جالبی به شما بدهد و در زندگی شما تغییراتی ایجاد کند.
مطالعه نظرات این افراد میتواند دیدگاه جالبی به شما بدهد و در زندگی شما تغییراتی ایجاد کند.
میگویندوارن بافت، این مرد موفقترین سرمایهگذار کل تاریخ است، این سرمایهدار که پیشبینی میشود هر ۴ سال یک بار ثروتش دوبرابر میشود، سخنران برجستهای است. او در صحبتهایش نکتههای جالب و هوشمندانهای درباره موفقیت و پیشرفت میگوید، مثلا یکبار در یک برنامه تلویزیونی گفت: «اگر بخواهم به طور عام به همه مردم یک توصیه کنم، این است که روی استعدادهای خودتان سرمایهگذاری کنید، استعدادهای خودتان را کشف کنید و به آنها بها دهید؛ زیرا این چیزی است که هیچکس نمیتواند آن را از شما بدزدد یا از آن تقلید و کپیبرداری کند... این را مطمئن باشید که اگر استعدادهای خودتان را کشف کنید و به طور صحیح و با برنامه مناسب به پرورش آن اقدام کنید، قطعا انسان موفقی خواهید شد.»
در مصاحبهای دیگر، وارن بافت به اهمیت مقروضنبودن پرداخت. او در مصاحبه با یاهونیوز گفت: «به طور معمول، هر انسانی که بدهی یا قسط ندارد، خوشحالتر از انسانی است که بدهی یا قسط دارد. باید اولین هدف زندگیتان در بخش اقتصادی پرداخت بدهیها باشد. مهمترین نکتهای که میتواند در زندگی شما ایجاد ثبات اقتصادی کند، این است که وامهای با بهره سنگین نگیرید، شاید وامها به شما در مدت کوتاه کمک کنند، اما وامهای با بهره سنگین قطعا در آینده شما را در بازپرداخت دچار مشکل میکند... این توصیه من است، هیچوقت مقروض نباشید.
چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت است که حالا یکی از میلیاردرهای مشهور جهان محسوب میشود و به صورت مستقل سرمایهگذاری میکند. کتاب «چالری آلماناک بیچاره» او شهرت بسیاری داشته، توصیههای حرفهای و شغلی جالبی دارد: «من ۳ قانون برای خودم دارم، ۳ قانون موفقیت، شاید نتوانید هر ۳ را همزمان انجام دهید، اما باید تلاشتان را بکنید. این ۳ قانون اینگونه هستند:
این میلیاردر خودساخته که برای رسیدن به ثروت بسیار تلاش کرده توصیههایی هم درباره زندگی دارد: «سعی کنید هر روز که از خواب بیدار میشوید کمی بهتر از قبل باشید و سعی کنید انسان بهتری باشید. به وظایف خودتان با دقت و از روی میل عمل کنید. سعی کنید قدم به قدم پیش بروید، لازم نیست که خیلی سریع پیشرفت کنید، آرامآرام و باحوصله، اما همیشه رو به جلو حرکت کنید.» آخرین توصیه مانگر هم این است: «مهمترین نکته این است که با تغییرات زندگی کنید و به آنها عادت کنید. اگر قرار بود که دنیا تغییر نکند من هنوز پول کمی داشتم و یک کارمند ساده بودم.»
برنی الکستون یکی از آن میلیاردرهای عجیب و غریب است، او در حیطههای مختلفی از اقتصاد حضور داشته، اما عمده ثروت و شهرتش را مدیون عشقش است: «مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک.» برنی الکستون که حالا مدیر مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک جهانی است، میگوید که در تمام زندگیاش یک فرمول ساده برای موفقیت داشته است: «آتش خاموشکردن» این میلیاردر موفق در توضیح حرف خود میگوید: «دلیل موفقیت من در زندگی خیلی ساده است.
من یک میل پایانناپذیر به کار در حیطهای داشتم که عاشق آن بودم و فقط دوست داشتم این کار را انجام دهم، وقتی تا این حد به کاری علاقه داشته باشی حتما در آن موفق میشوی...، اما اگر بخواهم راهبرد کل زندگیام را برای شما بیان کنم، باید بگویم که من به شیوه آتشنشانها زندگی کردهام، هر آتشنشانی صبح خودش را با این فکر شروع میکند که آن روز یک آتش را خاموش کند.
من هم هر روز خودم را با فکرکردن به یک آتش و اینکه چگونه بر آن غلبه کنم، شروع میکردم، هیچ روزی در زندگی من نبوده که در آن به حل یک مسئله فکر نکنم، اگر هم آتش آنقدر بزرگ بود که به تنهایی نمیتوانستم آن را خاموش کنم حتما از دیگرانی که به آنها اعتقاد و اعتماد داشتم، کمک میگرفتم.» و، اما آخرین توصیههای برنی الکستون برای شما: «همیشه صادق باشید، همیشه وفادار باشید، همیشه مسئولیتپذیر باشید، اگر وظیفهای را پذیرفتید یا قراردادی را منعقد کردید تا آخر به آن وفادار باشید».
این مرد را الگوی ثروتمندشدن در قرن بیستویکم مینامیدند. او پایهگذار شرکت مایکروسافت است که یکی از بزرگترین سرمایهداران کل تاریخ محسوب میشود. وی در سخنرانی در دانشگاه واشنگتن گفته بود: «واقعا وقتی کارم را شروع کردم به این فکر نمیکردم که روزی ثروتمند شوم، چه برسد به اینکه در میان افراد خیلی ثروتمند قرار بگیرم... خیلی از کسانی که کارشان را خوب انجام میدهند به چیزهایی میرسند که در آغاز حتی تصورش را هم نمیکردند... مطمئن باشید که مهمترین مسئله این است که عاشق کاری که میخواهید انجام دهید باشید و به خودتان ایمان داشته باشید.»
در مصاحبهای با مجله پیپل هم بیل گیتس گفته بود: «مهمترین اتفاق زندگی این است که کاری بکنی که عاشق آن باشی، وقتی کاری را بکنی که عاشق آن هستی، لذتی را تجربه میکنی که در ثروتمندشدن بیش از حد هم نمیتوانی آن را تجربه کنی. البته کاملا این را میفهمم که هدف همه انسانها ثروتمند شدن و به دست آوردن میلیونها دلار باشد، قطعا ثروت، آزادی و قدرتی به انسان میبخشد که برای هر کسی لذتبخش است.
اما خب راستش را بگویم، وقتی به آن رسیدی میبینی که هیچ فرقی با یک همبرگر ندارد.» این ثروتمند افسانهای که البته مبالغ زیادی را هم صرف کارهای خیرخواهانه و نیکوکارانه در جهان کرده بارها گفته بود که ثروت تا قبل از بهدست آوردن آن جالب است، اما بعد از آن واقعا لذتبخش نیست.
یکی از پایهگذاران شرکت اپل وکسی که به او لقب «مغز دیجیتال» داده بودند، یکی از تاثیرگذارترین ثروتمندان جهان بود. جابز همیشه به تمام افرادی که از او یک نصیحت میخواستند میگفت: «به دنبال آرزوهایتان بروید، بهدنبال رؤیاهایتان، هرقدر که رؤیاهایتان بزرگ باشد، میتوانید به آن برسید.» استیو جابز یکبار در مصاحبهای با برنامه دنیای امروز CNN گفت: «زمان شما محدود است، پس آن را به زندگیکردن به شیوه دیگران هدر ندهید، نگذارید قوانین و سنتها برای شما تصمیم بگیرند، با فکر دیگران زندگی نکنید. برای زندگی خودتان ارزش قائل شوید.باید برای آن چیزی که حس درونی و قلبتان به شما میگوید ارزش قائل شوید.
حس درونی شما قبل از عقلتان میداند که شما چه میخواهید و باید چه کار کنید. گوشکردن به صدای درونتان باید اولویت اول شما باشد و بقیه چیزها بعد از آن قرار میگیرند.» استیو جابز همیشه میگفت که آرزو و رؤیایش این است که ذرهای فعال در کهکشان باشد. باید بدانید که شاید چنین آرزویی به نظر بزرگ نباشد، اما وقتی یک مرد بزرگ این را میگوید باید به آن دقت کنید.
پایهگذار پروژه عجیب و بسیار موفق «فیسبوک» جوانترین میلیاردر جهان محسوب میشود، او و دوستانش یک سایت کوچک را در بوستون پایهگذاری کردند و هرگز تصورش را نمیکردند که سایت کوچک آنها روزی به بزرگترین اتفاق عالم مجازی بدل شود. او هنوز بسیار جوان است و با توجه به تجربه نه چندان زیادش در زندگی شاید فردی مناسب برای ارائه راهکار و توصیه و ارائه الگو به نظر نرسد، اما خب این مرد جوان بسیار باهوش و بسیار موفق حرفهای جالبی برای شما دارد.
«چیزی که میخواهم به دیگران، به خصوص به جوانها بگویم این است که باید سریع حرکت کنید، خیلی سریع، ریسک پذیر باشید و جاهطلب، سعی کنید قدمهای بزرگ بردارید، از انجام کارهای بزرگ نترسید، بهتر است کاری را امتحان کنید و در آن موفق نشوید تا اینکه همیشه در حسرت انجام دادن آن کار بمانید. تلاش برای انجام یک کار، هرقدر هم بزرگ و ترسناک باشد، بهتر از بیکار ماندن و پا روی پا انداختن است. این میلیاردر جوان که بهتازگی ازدواج کرده در سخنرانی در دانشگاه ویرجینیا هم گفت: «از تجربههای جدید نترسید، هیچوقت برای تغییردادن زندگی و پیداکردن هدفهای جدید دیر نیست.»
سایت آمازون از مشهورترین سایتهای جهان است و طبیعی است این سایت جزء گران قیمتترین سایتهای جهان محسوب شود. این سایت که ابتدا برای خرید کتاب و مجلات راهاندازی شد، اما اکنون بزرگترین سایت تجاری آنلاین جهان است. جف بزوس یکی از دو پایهگذار این سایت در مصاحبهای با مجله نیویورکر گفته است: «خیلی از مردم به این اعتقاد دارند که باید در لحظه زندگی کرد، اما من جزو این دسته نیستم.
فلسفه و دیدگاه من این است که درباره آینده و اهمیت زمان چه در امروزه و چه در آینده فکر کنیم و سعی کنیم قدر این زمان را بدانیم و به گونهای برنامهریزی کنیم که در آینده حس راضیبودن را داشته باشیم. همیشه سعی کردهام که برای آینده برنامهریزی کنم و به هدفی که میخواهم برسم تا بتوانم از خودم راضی باشم، با این شیوه همیشه موفق بودهام.»
جالب است که این متخصص نرم افزار و تاجر بسیار موفق در روانشناسی هم سررشته دارد: «برای موفقشدن هم باید سختی داشت و هم انعطاف، اگر بیش از حد نرم باشید با هر مشکلی متوقف میشوید و نمیتوانید از راههای سخت بگذرید. اگر هم اصلا انعطاف نداشته باشید با روبهرو شدن با هر مسئلهای که راهحل آن را نمیدانید خودتان را خواهید دید که مرتب سر به دیوار میکوبید و به هیچ راهحل دیگری فکر نمیکنید.»
میلیاردری که یکی از ایدههای فوقالعادهاش جاروبرقی بدون کیسه آشغال بود و همچنین مالک شرکت دایسون هم هست، حالا یکی از مغزهای خلاق در حیطه اقتصادی ارزیابی میشود. جالب است که دایسون در بیشتر مصاحبهها و سخنرانیهایش بیشتر از آنکه درباره پیروزی و موفقیتهایش صحبت کند، درباره شکستها و ناکامیهایش صحبت کرده است، البته این کار دلیل دارد،
این مغز بزرگ اقتصادی میگوید: «بزرگترین درسهایی که در زندگی گرفته میشود، درس از شکستها و ناکامیهاست. همه ما انسانها اشتباه میکنیم، اما مهم این است که ارزش این شکستها را بدانیم و از هر اشتباهی درس بگیریم و سعی کنیم با درسگرفتن از هر شکست، پیشرفت کنیم.»
شاید فکر کنید که این یک شعار است، اما بدانید که دایسون و تیم تحقیق و مطالعات او ۵۱۲۶ بار آزمایش روی جاروبرقیها را انجام دادند که همه آنها شکست خورد، اما سرانجام در ۵۱۲۷ آزمایش اتفاق خوبی افتاد و یک کشف جالب رقم خورد. جیمز دایسون میگوید: «مهم این است که شکستها شما را متوقف نکند، مهم این است که به درست بودن کاری که انجام میدهید ایمان داشته باشید و از رسیدن به آن ناامید نشوید، هر شکست میتواند به شما نشان دهد که در چه جایی و چه زمینهای مشکل داشتهاید و با برطرفکردن آنها به موفقیت برسید.»
شاید نام این میلیاردر را زیاد نشنیده باشید، اما حتما نام شرکت او را زیاد شنیدهاید، «جنرال الکتریک» حالا یکی از غولهای تجاری- صنعتی جهان است. درست است که ولش چند سال پیش بازنشسته شد، اما او بود که «جنرال الکتریک» را به یک غول اقتصادی بدل کرد، خود ولش هم حالا میلیاردری محسوب میشود که هنوز مدیران شرکت از او مشورت میگیرند. در سالهای اخیر چندبار در مصاحبهها و سخنرانیها توصیهها و الگوهایی برای افرادی که دوست دارند رمز موفقیت او را بدانند، ارائه داده است.
جالب است که او در همه صحبتهایش سعی کرده تا حرفها و پندهایش را در ۲ دسته جداگانه ارائه دهد: «برای کارمندان و افراد تازهکار و گروه دوم برای مدیران.» او برای کارمندان و کارگرانی که در محل کار مشکل دارند، این راهحل را ارائه میدهد: «ممکن است آنها خیلی راحت روسای خود را مسئول بدانند، اما آیا واقعا این قضاوت درست است، بد نیست که یکبار در آینه نگاه کنید و صادقانه با خودتان حرف بزنید: مشکل از شماست یا رئیس شما؟ چه اشتباهاتی را شما مرتکب شدهاید و چه اشتباهاتی را او؟
اگر پس از همه بررسیها بازهم احساس کردید که رئیس و مدیر شما مقصر اصلی است و شما در محل کارتان یک قربانی هستید، نباید در این وضعیت بمانید، هیچگاه فردی نباید در قالب یک قربانی باشد، باید آزادی خودتان را کسب کنید و حتی اگر لازم است راهتان را از مسیری تازه و حتی از نقطه صفر شروع کنید.»
اما کسی که ۱۵ سال یکی از بزرگترین شرکتهای جهان را مدیریت کرد، برای مدیران هم توصیههایی دارد: «یک مدیر موفق یعنی کسی که از پیروزی دیگران لذت ببرد زمانیکه شما مدیر یا رئیس باشید، باید یک لیدر باشید تا موفق شوید و لیدر خوب کسی است که بداند موفقیت مجموعهاش بسیار مهمتر از موفقیت خودش است.»
این مدیر بزرگ و باتجربه میگوید که مدیران موفق باید این شیوه عملکردی را در نظر داشته باشند: «من باید از تکتک کارمندانم بااطلاع باشم، باید به آنها بگویم که چرا در مجموعه من هستند و چرا به آنها علاقه دارم و چرا میخواهم تا بهتر و موفقتر باشند. اگر یک مدیر این ارتباط را با زیردستان خود نداشته باشد، نمیتوان او را یک مدیر موفق دانست.»
یک زن موفق همواره در حال چیدن اهداف و رسیدن به آنهاست. داشتن چشم انداز لازم است، اما قرار دادن هدفهای کوچک مانند پلههایی است که شما را در مسیر پیش میبرد.
سرویس سبک زندگی فردا: آیا تا به حال فکر کرده اید بارزترین خصوصیت زنان موفق چیست؟ چیست که آنها را از بقیه متمایز میکند و سرنوشتی شگفت انگیز برایشان رقم میزند؟به نقل از بیتوته زنان موفقی که میشناسیم چه رییس و مدیر مجموعهای باشند، چه صاحب سرمایه و صنعت، چه در زمینه ورزش یا هنر سر آمد باشند، یک خصوصیت مشترک همهی آن ها، تاثیر گذاری شان است.
شاید این زنان راههای متفاوتی رفته باشند و مسیر زندگیشان با هم فرق کند، اما همهی آنها ۷ ویژگی مشترک دارند.
۱) چشم انداز
زنان موفق میدانند ” تا ندانید مقصد کجاست، نمیتوان به هیچ جا رسید “. این زنان دقیقا میدانند میخواهند به کجا برسند و هر قدمی که در زندگی بر میدارند آنها را به سوی تصویر ذهنی شان پیش میبرد.
اپرا وینفری معروف و موفق میگوید: ” برای خودت بزرگترین و عالیترین چشم انداز را متصور باش، چرا تو همانی خواهی شد که باور داری ” و با همین باور از یک زندگی سخت در کودکی و پس از اینکه از اولین کاری که داشت اخراج شد، تبدیل به یکی از موفقترین و تاثیر گذارترین زنان تاریخ شد.
۲) اهداف مشخص
یک زن موفق همواره در حال چیدن اهداف و رسیدن به آنهاست. داشتن چشم انداز لازم است، اما قرار دادن هدفهای کوچک مانند پلههایی است که شما را در مسیر پیش میبرد.
لورن کنراد یکی از زنان موفق و طراح لباس معروف هرگز بدون برنامه ریزی و هدف و ناگهانی تبدیل به ملکه شرکت طراحی خود نشد. او در سر، آرزوی طراحی لباس را میپروراند و برای رسیدن به آن هر روز قدمهای مشخصی برداشت. مثلا در انستیتوی مد طراحی و تجارت شرکت کرده و مدتی هم به صورت کارآموز در مجله وگ کار کرد.
۳) کار سخت
برای رسیدن به هدفها راهی جز تلاش هر روزه برای نزدیک شدن به آنها نیست. زنان موفق، حواسشان ۱۰۰% به کارشان است. چون برایشان نصفه و نیمه کار کردن هیچ معنایی ندارد. آنها میدانند برای رسیدن به آرزوها و ساختن زندگی که میخواهند باید جان بکنند. هربار که سر کار میروید، سخت کار میکنید و بهترین چیزی که از دستتان بر میآید را ارائه میدهید، در حال کاشتن دانههای گیاهانی هستید که در آینده از بلندپروازانهترین آرزوهایتان هم فراتر خواهند رفت
۴) اعتماد به نفس
زنان موفق میدانند که هستند. با وجود خودشان و آنچه که واقعا هستند خوشحال و راحتند و اجازه نمیدهند شک کردنهای شخصی آنها را از پیشروی باز دارد. برای داشتن شخصیت کامل و پذیرایی خطر شکست در راهی که میروید، باید دل و جرئت داشته باشید. به همین دلیل لازم است در مورد خود و چشم اندازتان کاملا مطمئن باشید.
در این که سرنا گومز قهرمان تنیس برای این ورزش به دنیا آمده بوده و بدنی درخور همین ورزش دارد، شکی نیست هرچند که خیلیها نظرات منفی شدیدی به ظاهر او دارند. سرنا به این حرفها بی توجه است. میگوید ” من عاشق بدن پر خود هستم، من یک زن قوی و پرقدرت، و در عین حال زیبا هستم و در این هیچ ایرادی نیست. ”
۵) ذهن باز
هر چند که زنان موفق میدانند چه میخواهند و چه نمیخواهند، اما این را هم میدانند که باید نظرات دیگران را مد نظر قرار دهند. هیچ انسانی دانای مطلق تمام جوابها نیست و یک زن موفق به خلاقیت و نبوغ افراد دیگر احترام میگذارد.
جوان رولینگ قبل از معروفیت خودش کتابها را نوشته بود، اما به توصیهی ناشرش اسم جی کی رولینگ را برگزید و صدهها میلیون جلد هری پاتر فروخت.
۶) انعطاف پذیری
زنان موفق ” نه ” را نمیپذیرند و برای رسیدن به چیزی که میخواهند نهایت تلاششان را میکنند. اما گاهی میدانند که انعطاف پذیر بودن لازم است. گاهی لازم است در شرایط بغرنج تصمیمی گرفته شود و برنامهای عوض شود.
در شرایطی که موفقیتی حاصل نمیشود و راهها همه بسته هستند، بهتر است چند قدم عقب بروید و دوباره و از راهی دیگر امتحان کنید.
۷) تمرکز
زنان موفق اغلب چند کار را با هم پیش میبرند. آنها چند برنامه و پروژه در آن واحد دارند و افراد و چیزهای زیادی هستند که توجه آنها را نیاز دارد. اینجاست که آنها توانایی تمرکز کردن بر یک موضوع در لحظه را به خوبی دارند. آنها خوب میدانند یک کار ممکن است تمام توجه و حواسشان را نیاز داشته باشد.
برای موفق بودن و داشتن حس خوشبختی حاصل از رسیدن به هدف ها، خود اهداف و آن چیزی که برایش تلاش میکنید مهم نیست. لازم نیست حتما دکتر، مهندس یا تاجر باشید یا حتی از نظر جامعه یا خانواده کار مهمی انجام داده باشید. کافی است آرزویی در سر داشته باشید و از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن فروگذار نکنید.
سالهاست که روان شناسان و جامعه شناسان برای رساندن جامعه ی زنان به وضعیت مطلوب، تلاش می کنند و در این راستا بسیاری از اوقات بدون توجه به ویژگی های فطری زنان برای حل مسائل آنها راه حل پیشنهاد می دهند
جام خانواده؛
زن بودن؛ لازمه ی موفقیت زن در همه ی عرصه های حیات این است که خوی را بیشتر و بهتر بشناسد و به زن بودنش ببالد. همچنین نقاط قوت و ضعف خویش را باز شناسد و با بهره گیری از فرصت های پیش رو نهایت استفاده را در راستای رسیدن به موفقیت را داشته باشد. اما شناختن موفقیت و راهکارهای کسب آن از دیدگاه روان شناسان از ضروریات است که در تازه ترین بررسی هایشان چنین آمده است.
1) زنان باید بیاموزند که اولویت اصلی در زندگیشان کدام است؟ زن موفق باید بیشتر توان و زمان خود را بر روی مسائل اساسی متمرکز نماید و اولویات زندگی موفق و پویا را مشخص کند.
2) زن موفق از اطمینان و آرامش برخوردار است و با اعتماد به نفس زندگی می کند و امور زندگیش را با توجه به اولویتها تنظیم می کند.
3) زن موفق از روح و جسم و ذهن خود به شدت مراقبت می کند. یک زن واقعی هرگز ذکر خدا را به خاطر این و آن فراموش نمی کند. همواره ورزشی منظم و مستمر دارد و به تقویت ذهن و روح خود می پردازد و حد و مرزها را می شناسد و می داند که چگونه با رعایت حدود از آثار مثبت فعالیتهای خویش دیگران را بهرثمند سازد.
4) زن موفق با عشق ورزیدن؛ مهربانی و عاطفه را از دیگران هدیه می گیرد و از مطرح نمودن نیازهای عاطفی خودداری نمی کند. چرا که با برطرف شدن نیازهای عاطفی، یک زن می تواند به آسانی به دیگران عشق بورزد و اهل ایثار و فداکاری شود.
5) زن موفق از خلاقیت و توانمندیهایش در جهت تأمین لحظات مسرت بخش و مفید برای خود و دیگران بهره می برد و اوقات فراغت را با کارهای مفید مانند خیاطی، آشپزی، نقاشی، نویسندگی، خانه داری و ... پر می کند.
6) زن موفق از کارهای سخت و طاقت فرسا خسته نمی شود بلکه با مهارت بر تنبلی خود فائق می گردد و در پایان هر کار، با تشویق و خود آرام سازی راهش را ادامه می دهد. چون زنده بودنش را در گرو آرام نگرفتن می داند و آسودگی را عدم و نابودی قلمداد می کند.
7) زن موفق زیبا است و زیبایی هایی را دوست دارد؛ زیرا بنده ی خدایی است که جمیل است و یحب الجمال، خودآرایی به معنی استفاده از لوازم آرایشی و صرف هزینه های گزاف نیست، بلکه همواره تمییز و مرتب بودن و پوشیدن بهترینها برای همسر و داشتن چهره و پوستی شاداب که مستلزم اهل ذکر بودن، تحرک، نشاط و تغذیه ی مناسب است.
8) یک زن موفق زیباییش را درداشتن جواهرات زیاد و امکانات آنچنانی نمی بیند بلکه او زیبایی را در یک پیاده روی معمولی در یک پارک با همسرش می بیند و بهترین لحظات عاشقانه را در آنجا تجربه می کند.
9) یک زن موفق زمان و مکان بروز احساسات خود به همسرش را می شناسد و بر احساسات منفی غلبه دارد اما هرگز از ابراز احساسات عاشقانه ی خود به همسرش دریغ نمی ورزد. مطمئن باشید هیچ مردی از ابراز احساسات عاشقانه ی همسرش سوء استفاده نمی کند مگر اینکه زن در بیان احساساتش صادق نبوده باشد. مردان، زنانی را که به آنها عشق می ورزند دوست دارند اما در زندگی و رفتار، زنان عاقل را می پسندند.
10) زن موفق اعتماد به نفس دارد و به دنبال تأیید دیگران نیست چون او در درونش محکم است و نیرویی قوی او را پوشش می دهد که نیازمند تأیید دیگران نیست. او با توکل به خدا قویترین فرد در زندگیش است و خود واقعی و مطلوب خود را ابتدا در رضایت خدا یافته، و رضایت همسر و فرزندان و اجتماع را در راستای رضایت خدا می داند. بنابراین همسرداری و بچه داری را هرگز اتلاف عمر نمی پندارد، بلکه همانند بقیه امور زندگیش این عمل را حرکت به سوی سعادت و کمال می داند.
افراد موفق و قدرتمند معمولاً در محل کار خود و در تامل با همکارانشان به حرف هایی که می زنند به شدت توجه دارند و سعی می کنند کلمات و گفتار خود را با دقت انتخاب نمایند.
کریس دیور (Chris Deaver) یکی از شرکای تجاری بخش منابع انسانی در شرکت والت دیزنی بر این باور است بخشی از موفقیت از طریق صحبت های روزانه اشخاص در محل کارشان صورت می پذیرد و انسان های موفق همواره از بیان برخی موارد خود داری کرده و تلاش می کنند ضمن داشتن اعتماد به نفس در گفتار خود متواضع و فروتن باشند.
کریس در پستی بر روی شبکه ی اجتماعی لینکدین به توضیح این موارد پرداخته است که در ادامه ی مطلب می توانید برخی از مهم ترین آنها را مطالعه کنید.
"راستش را بخواهید..."
بسیاری از افراد حرف خود را با این جمله شروع می کنند، "راستش را بخواهید"، و معمولاً زمانی از این عبارت استفاده می کنند که سعی دارند طرف مقابل خود را با عقیده و نظرشان همراه کنند.
اما به کار گیری این جمله ممکن است صداقت شما را برای سایرین زیر سئوال ببرد یا متصور شوند که تلاش می کنید به آنها یک باور غلط را بپذیرانید. دیور می نویسد: "افراد موفق همواره و تحت هر شرایطی واقعیت ها را صادقانه با دیگران به اشتراک می گذارند و به همین خاطر مورد اعتماد و علاقه ی اطرافیان و همکارانشان هستند".
"من به تنهایی کار می کنم."
دیور می گوید: "در زمانه ای زندگی می کنیم که همه ی افراد با هم در ارتباط هستند و هیچکس خودش را نمی تواند از باقی همکارانش مجزا بداند. برای همگان ثابت شده که موفقیت های بزرگ از طریق کارهای گروهی منسجم به دست می آیند".
او همچنین می افزاید کارمندان و البته مدیران موفق هرگز هراسی برای کمک خواستن از همکارانشان ندارند و به نظرات و بازخوردهای آنها نیز کاملاً توجه می کنند. این افراد معتقدند دچار شدن به غرور مانعی برای پیشرفت است و البته سبب می شود اعتماد سایرین از آنها سلب گردد.
"این مشکل من نیست."
افراد موفق معمولاً از مواجه شدن با مشکلات و چالش ها لذت می برند و هرگز آنها نمی گریزند. دیور توضیح می دهد این افراد بخشی از لذت کاریشان در یافتن راه حل برای مشکلات گوناگون خلاصه می شود.
کارمندان و مدیران برجسته هرگز با گفتن عبارت "این مشکل من نیست" از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمی کنند و برعکس با بیان عباراتی مانند "این مسئله را به من بسپارید" و یا "من مشکل را حل خواهم کرد" سعی می کنند مسئولیت پذیری و علاقه مندی خود به مشارکت در چالش ها را نشان دهند. امری که سبب می گردد این اشخاص بیشتر به چشم آمده و پیشرفت نمایند.
"این غیر ممکن است."
یکی از شاخصه های موفقیت بدل کردن غیر ممکن به ممکن است. دیور در همین رابطه می گوید: "اگر همه افرادی که ایده هایی بزرگ داشتند به نصحیت هایی مانند "فراموش کن، این غیر ممکن است" توجه می کردند احتمالاً هم اکنون در دنیای بسیار متفاوتی زندگی می کردیم."
افراد موفق همواره به دنبال مواجه با غیر ممکن ها هستند و بر این باورند که می توانند آنها را به ممکن بدل نمایند.
"همین که هست."
معمولا این عبارت سه حرفی توسط افرادی مورد استفاده قرار می گیرد که در برابر تغییرات کاری روی خوشی نشان نمی دهند این افراد ماندن در یک شرایط ثابت را ترجیح می دهند و همین مسئله سبب می گردد به ندرت پیشرفت شغلی را تجربه کنند. در عوض افراد موفق همواره این پرسش را مطرح می کنند که اگر شرایط را بدین صورت تغییر دهیم چه خواهد شد؟ و سپس با تجربه ی این تغییرات، پله های موفقیت را طی می کنند.
عادت های یک انسان موفق که شامل 6 عادت اصلی و کلی برای موفقیت در شغل و مدیریت می باشد و به نوعی برگرفته از رفتارها و قوانین مدیران موفق در دنیا است را در این بخش می خوانید.
عادت های یک انسان موفق در مدیریت در واقع قوانین پیچیده ای ندارد و پیرو یک سری اصول و رفتارهای ساده اما کاربردی است که موفقیت را حاصل می سازد.
به نظر می آید که مدیرعامل های موفق توانایی عجیب و غریبی دارند تا از پس هر کاری بر بیایند، اگر چه 24 ساعت روزانه زندگی آنها نیز همانند هر انسان عادی دیگری می گذرد. با این حال، هیچ کسی نمی تواند مانند آنها پیگیر کارهایش باشد. مدیرعامل های موفق عادت های مشابهی دارند که آنها را تبدیل به موفق ترین مدیران دنیا کرده است.
1- سحر خیزی اصل اول موفقیت
سحرخیزی ویژگی مشترک تقریباً تمامی مدیرعامل های موفق است. مدیرعامل تیم بسکتبال نیوجرزی، برت یورمارک ساعت 3:30 بعد از نیمه شب از خواب بیدار می شود. دیوید کاش مدیرعامل ویرجین آمریکا (شرکت حمل و نقل هوایی) کارش را 4:30 صبح شروع می کند. رابرت ایگر مدیرعامل شرکت دیزنی صبح ساعت 4:30 بیدار می شود. و دن آکرسون مدیرعامل سابق جنرال موتورز می گوید به ندرت دیرتر از 4:30 الی 5 صبح از خواب بیدار می شود. این فهرست ادامه دارد. اگر می خواهید که به باشگاه بازیگران بزرگ دنیای تجارت بپیوندید، نباید تا لنگ ظهر در رختخواب بمانید.
2- ورزش پایه ثابت فعالیت های روزانه
ورزش روزانه تقریباً در برنامه روزانه تمام مدیرعمل های سحر خیز قرار دارد. در واقع، ورزش یکی از اولین کارهایی است که بسیاری از مدیران موفق در طی روز انجام می دهند. آندره آ جانگ، مدیرعامل سابق آون (شرکت تولید کننده محصولات آرایشی) همیشه ساعت 5 صبح بیدار می شود و قبل از شروع کار به باشگاه می رود. مدیرعمل یونیلیور (شرکت تولید کننده محصولات بهداشتی- آرایشی) پل پلمن هر روز ساعت 6 صبح بیدار می شود و در دفترش روی تردمیل می دود. او می گوید عادت به ورزش در صبح زود روی کل روز کاریش موثر است
3- مراقبه هر روز موثر است
مراقبه راهکار بسیار رایجی برای خالی کردن ذهن و تمرکز کردن است. اپرا وینفری بسیار علاقه مند به تی. ام (نوعی مراقبه) است چنان که مربی های تی. ام استخدام کرده، تا به هر کدام از کارکنانش که علاقه مند به یادگیری مراقبه اند، تی.ام آموزش دهند. او حداقل در روز بیست دقیقه مراقبه می کند و هدفش این است که آن را به دو جلسه ی بیست دقیقه ای در روز افزایش دهد.
اپرا در مقاله ای که در وب سایتش منتشر کرده است به فواید بی شمار مراقبه اشاره کرده است، او بیان کرده « نتیجه مراقبه شگفت انگیز است. خواب بهتر، بهبود روابط زناشویی، بهبود روابط با فرزندان و همکاران از فواید مراقبه است. بعضی از اشخاص که دچار میگرن بوده اند با مراقبه از آن رهایی یافته اند. در مجموع مراقبه موجب بهره وری و خلاقیت بیشتر می شود»
سبک زندگی انسان های موفق
4- جلسات کوتاه بهتر نتیجه می دهند
جلسات زمان و نیروی انسانی را خیلی تلف می کنند چنان که بعضی از مدیرعامل ها آن را به کلی غیر ضروری می دانند. به جای مصرف بودجه برای خرید شیرینی و هله هوله برای جلسات به راهکارهای جایگزین آن فکر کنید و تا جایی که ممکن است برگزاری جلسه را کاهش داده یا حذف کنید
مارک کیوبان کارآفرین ( و همچنین صاحب دالاس ماوریکس) این قضیه را به بهترین شکل بیان کرده است:«جلسات اتلاف وقتهستند مگر رمانی که جوش خوردن یک معامله در میان باشد. روش های بسیاری برای برقراری ارتباط همزمان یا غیر همزمان وجود دارد که می تواند از برگزاری جلسات غیر ضروری جلوگیری کند»
5- مدیران موفق جامع سازماندهی می کنند
مدیرعامل های پرمشغله برنامه های زیادی دارند، سازماندهی کلید اداره درست این موارد است. دنی مه یر، مدیرعامل گروه «یونیون اسکوئر» یک سیستم یادداشت برداری دارد که به او کمک می کند تا به تمام مسئولیت هایش بدون وقفه های متعدد در طول روز رسیدگی کند. دستیار اجرایی او برای او یک یادداشت روزانه همراه با برنامه ی فردای او می فرستد.
او درباره ی این سیستم برنامه ریزی می گوید:« ما یادداشت کردن را از پارسال شروع کردیم، و من نمی دانم که چطور بدون آن مدیریت می کردم. من به جزئیات اهمیت می دهم. با این روش، من نگران از دست دادن هیچ چیز نیستم.» شما می توانید این راهکار را بوسیله برنامه ریزی جزئی نگر تقلید کنید.
6- ترویج خلاقیت داشته باشید
و شاید هیچ کس به اندازه مدیرعامل فقید اپل استیو جابز به روح خلاقیت تجسم نبخشیده است. روش او برای رهبری خلاقانه آن چنان که خودش می گفت اهمیت دادن به طراحی و نوآوری در «وسایل روزمره» بود. او به خلاقیت می اندیشید، البته ما فطرتاً سهل انگار هستیم، گفته ی مشهور او:« خلاقیت فقط ایجاد ارتباط میان چیزها ست». وقتی از انسان های خلاق می پرسید که چگونه کاری را انجام دادند، احساس حماقت می کنید، زیرا آنها واقعاً آن را انجام نداده اند؛ آنها فقط چیزی را بیان کرده اند که پس از مدتی به نظرشان واضح می آمده است»
با وجود این، او معیارهای خلاقیت خود را به هرکس که زیر دستش کار می کرد القاء می کرد، و این امر سرانجام اپل را به قله رقابت رساند. اگر احتیاج دارید که بیش از این قانع شوید، بررسی کنید تا ببینید که مهم ترین عامل رشد سریع این شرکت در پنج سال گذشته خلاقیت بوده است. خواه راهکار جدیدی به کار بگیرید یا تمام راهکارهایی که بیان شد را امتحان کنید، تمام این عادت ها به عنوان ویژگی های مشترک بسیاری از مدیرعامل های موفق اثبات شده هستند.