راهی برای رسیدن به موفقیت فردی

با ما در مسیر موفقیت حرکت کنید

راهی برای رسیدن به موفقیت فردی

با ما در مسیر موفقیت حرکت کنید

بایگانی

۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی موفق» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

راهکارهای رسیدن به موفقیت شخصی

همه ما می خواهیم در زندگی موفق شویم، حالا فرقی ندارد که این موفقیت در زمینه عملکرد ورزشی، کسب و کار و یا هر موضوع دیگری باشد. بسیاری از ما همیشه به این مسیر بی پایان می اندیشیم. ولی تعدادی از افراد تلاش لازم را برای به دست آوردن موفقیت انجام نمی دهند. اغلب اوقات ما خودمان مانع پیشرفتمان می شویم. دلیل این اتفاق هم این است که ما راهکارها و نکاتی که برای موفقیت شخصی لازم است را نمی دانیم.

دوستان عزیز سایت آگاه باشیم به همین منظور در اینجا ما یک روش ۷ مرحله ای را که «آنتونی رابینز» بیان کرده است، مطرح کرده ایم.

۱ – همیشه از قدرت شخصی استفاده کنید

منظور از قدرت شخصی چیست؟ قدرت شخصی توانایی لازم برای انجام کارهاست. قدرت شخصی باعث موفقیت شخصی می شود. اما چه مسائلی مانع انجام کارها می شود؟ پاسخ روشن است؛ ترس!
بزرگترین ترس، ترس از شکست است. بنابراین آنچه ما باید دائما با خود تکرار کنیم این است که هیچ شکستی وجود ندارد، فقط هر کار ما یک سری پیامد و نتیجه دارد. شما هرگز در زندگی شکست نخورده اید و همیشه نوعی موفقیت شخصی داشته اید. شما موفق به کسب نتایج مختلفی می شوید. نکته کلیدی چگونگی استفاده از این نتایج است.

در مورد آن فکر کنید. چند نفر از ما همیشه اهدافمان را محقق می کنیم؟ من فکر می کنم تعداد کمی از افراد این کار را انجام می دهند. اما چند نفر از ما به درستی از نتایج و پیامدها استفاده می کنیم؟ تقریبا همه ما! سخنرانان معروف مانند زیگ زیگلار، جیم ران، آنتونی رابینز و بسیاری دیگر این نکته را مطرح می کنند که اتفاقاتی که رخ می دهند بستگی به تلاش شما دارد.

چند نفر از ما هنگام شکست احساس خوبی داریم؟ چند نفر از ما نسبت به یادگیری احساسی مثبت داریم؟ بنابراین تنها راه به دست آوردن موفقیت شخصی این است که ما بدانیم هیچ شکستی وجود ندارد. شما همیشه می توانید از طریق یادگیری و تجربیات خود پیشرفت کنید. چیزی که همیشه سعی کرده ام به دانش آموزان خودم یاد بدهم این است که همیشه باید برای یادگیری مطالب جدید تلاش کنند.

موفقیت شخصی

۲ – برای برخورداری از موفقیت شخصی مسئولیت کارهای خود را بپذیرید

آیا همه ما این کار را می کنیم؟ اعتقاد و باور رایجی که در بین اکثر افراد مشترک است و من با آن به شدت موافق هستم، این است که تمام اتفاقاتی که در طول عمر برای ما رخ می دهد نتیجه کارهای ذهنی و فیزیکی خودمان است. هر چیزی که شما به آن فکر کنید، همان برای شما رخ می دهد. این باور، قانون جذب نام دارد.

شاید شما به این مطلب اعتقاد نداشته باشید. در واقع قبول این موضوع در ابتدا بسیار دشوار است. اما اجازه دهید توضیحات بیشتری درباره این موضوع بیان کنم. اگر شما مسئولیت پذیر نیستید، پس چه کسی قدرت تغییر زندگی شما را دارد؟

وقتی متوجه شدید که در یک دنیای مسالمت آمیز مشکلی دارید، قدرت تغییر آن را دارید! این سیستم اعتقادی به شما نمی گوید که همه چیز تقصیر شماست، اما به شما توانایی می دهد که باور کنید که می توانید شرایط زندگی خود را به هر شرایط دلخواهی تغییر دهید. همچنین این باور شما را در ریل موفقیت شخصی قرار می دهد.

۳ – برای موفقیت شخصی همیشه خود را به چالش بکشید

اگر می خواهید به عنوان یک انسان موفق رشد کنید، ضروری است که خود را به طور ثابت به چالش بکشید. خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که باعث ناراحتی شما می شود. هنگامی که شما خود را در موقعیت های مختلف قرار می دهید متوجه می شوید که می توانید کارهای متفاوتی انجام دهید. انسان ها وقتی می توانند خود را در شرایط مختلف قرار بدهند، می توانند کارهای شگفت انگیزی انجام دهند، آن ها می توانند کاری را انجام دهند که هرگز امکان پذیر نبوده است.

اجازه بدهید از شما بپرسم، چند بار تا به حال مجبور به انجام کاری شده اید؟ بعضی از ما در فشار زیاد بهتر کار می کنیم. با به چالش کشیدن خود، ما بیشتر رشد می کنیم. نکته ای که بسیار طلایی است این است که آن چیزی که باعث عدم پیشرفت مان می شود، افکارمان است نه توانایی هایمان! درک این نکته برای موفقیت شخصی ضروری است.

نکات اساسی برای به چالش کشیدن خود

کاری را که به نظر می رسد فراتر از توانایی فعلی شماست، انجام دهید.

طوری رفتار کنید تا دیگران بتوانند به شما اعتماد کنند.

مانند کسی رفتار کنید که آماده انجام کارهای فراتر از توانایی خودش می باشد.

برای کار خود برنامه ریزی کنید و قدم به قدم پیش بروید. ذهن شما هنگامی که از انجام کاری آگاه باشد آن را راحت تر انجام می دهد و به شما القا می کند که موفق خواهید شد.

۴ – به توانایی های خود ایمان داشته باشید و زیاد به جزییات توجه نکنید

هنگامی که به خود ایمان داشته باشید، تمام کارها را می توانید به نحو احسن انجام دهید و موفقیت شخصی کسب کنید. حالا این که چگونه می توانیم درک درستی از خود به دست بیاوریم و به خود ایمان داشته باشیم، مسئله است و ما را به چالش می کشاند. گاهی اوقات بعضی موضوعات ما را در انجام برخی کارها محدود می کند. نکته دیگری که وجود دارد این است که توجه به جزییات مانع فعالیت درست ما می شود.

«آنتونی رابینز» در کتاب خود درباره این موضوع می گوید: «شما برای انتخاب میوه مورد علاقه خود لازم نیست تمام اطلاعات درباره آن میوه را بدانید. شما فقط باید میوه را انتخاب کنید و تغذیه ای را که لازم دارید دریافت کنید!»

چیزی که می خواهیم به آن توجه کنید این است که شما باید تمام تلاش خود را بکنید ولی به هیچ عنوان نباید درگیر جزییات شوید. به نظر من، یادگیری تجربی بسیار مفیدتر از مطالعه کتاب ها و سخنرانی هاست. این را براساس تجارب شخصی ام بیان می کنم. هنگامی که کار حرفه ای خود را آغاز کردم، مسئول تدریس به دانش آموزانی بد و زیر ۱۴ سال شدم و به من گفته شد که مطالبی را به آنان بیاموزم که قبل از آن فقط به صورت تئوری آن را مطالعه کرده بودم. الان به شما می گویم که تجربه ای که که من در کار عملی ام به دست آوردم، بسیار بیشتر از تجارب سال ها تحصیلم بوده است. سعی کردم که همیشه رو به جلو حرکت کنم و به سمت موفقیت شخصی حرکت کنم. همیشه تمام تلاشم را برای بهتر شدن انجام داده ام.

موفقیت شخصی

۵ – همیشه در اعمال خود یکپارچگی داشته باشید

یکپارچگی به این معنی است که ما مطابق با عقاید خود عمل کنیم. تا زمانی که مطمئن باشید عقایدتان درست است و تا وقتی که اعمالتان با آن ها تطابق داشته باشد، می توانید اطمینان حاصل کنید که به اهدافتان دست پیدا می کنید و موفقیت های فراوانی در زندگی تان خواهید داشت.

کسی که در فعالیت هایش یکپارچگی داشته باشد به عنوان یک مرجع برای دیگران محسوب می شود. فقط برای یک لحظه فکر کنید اگر کسی یکپارچگی نداشته باشد، یعنی اعمالش با اعتقاداتش یکسو نباشد، می تواند برای دیگران به عنوان یک الگو باشد؟ آیا شما به توصیه ها و پیشنهادات این فرد گوش می دهید؟ آیا این فرد در مسیر موفقیت شخصی است؟

۶ – برای موفقیت شخصی حتما با دیگران ارتباط برقرار کنید تا بتوانید بازخورد مناسب دریافت کنید

اگر نتیجه ای را که می خواهید به دست نیاوردید، حتی اگر با تمام قوا برای به دست آوردن آن تلاش کرده اید، چه کاری باید انجام دهید؟ باید تغییر دهید! به خاطر داشته باشید که افراد به وسیله انگیزه ها و محرک هاست که فعالیت می کنند.
اگر نمی توانید ارتباط برقرار کنید به این معنی نیست که طرف مقابل شما آدم اشتباهی است، چرا که ممکن است، سخنان و یا رفتار شما اشتباه باشد. پس باید چه کاری انجام دهید؟ رویکرد خود را تغییر دهید، از کلمات مختلف استفاده کنید، متن خود را تنظیم کنید، زبان بدن خود را تغییر دهید. حتما به این نکته توجه کنید که ارتباطات وسیله ای برای کسب نتایج و رسیدن به موفقیت شخصی است.

۷ – نسبت به انجام کارهای خود تعهد داشته باشید و هر کاری که می توانید را انجام دهید

در انجام کارهایتان به هیچ عنوان به دیگران آسیب نرسانید. این مورد آخر بسیار مهم تر از موارد دیگر است. اگر آرزوی موفقیت دارید، باید تمام تلاش خود را بکنید و هر کاری که از دست تان بر می آید انجام دهید. کلید موفقیت شخصی در زندگی، همین تلاش کردن است.

  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰

موفقیت مالی

   موفقیت مالی یکی از مهم ترین هدف هایی است که هر انسانی در ز ندگی خود دارد. راز دستیابی به موفقیت مالی چیزی است که بسیاری از انسان ها طی زندگی خود در جستجوی آن بوده و یا حتی از آن اجتناب کرده اند. با این حال، افراد زیادی وجود دارند که به واسطه موفقیت مالی خود از زندگی خوبی برخوردارند و از ان لذت می برند. بررسی شرایط این افراد حاکی از این است که بسیاری از افراد موفق دارای عاداتی مشترک هستند. عاداتی که تکرار روزانه آن ها موجب برخورداری از آرامش و لذت امروزی آن ها شده است. موفقیت چه در زمینه مالی و چه در سایر زمینه ها به تفکر و نگرش شما به زندگی بستگی دارد. از زندگی چه میخواهید و اهداف شما چیست؟ این سوال به خوبی می تواند تعیین کننده مسیر موفقیت برای هر انسانی باشد. برای برخورداری از موفقیت مالی باید نکاتی را رعایت کنید. موفق ترین افراد جهان معتقدند که شما هرگز نمی توانید بدون آزادی مالی به آزادی حقیقی دست یابید. آزادی ممکن است ظاهراً رایگان باشد اما به هر حال بهایی دارد. در ادامه سعی داریم مطالبی راجع به موفقیت مالی و رازهای دستیابی به آن را به شما آموزش دهیم.

- اهداف مالی خود را تعیین کنید!
   برای بعضی افراد، چیزی لذت بخش تر از پول پس انداز کردن برای یک خانه سه خوابه با حیاط بزرگ نیست. بعضی دیگر هم رویای سفر به دور دنیا یا مرخصی یک ساله از کارشان را دارند. انتخاب اهداف مالی برای خود، رسیدن به آنها را برایتان آسانتر می کند.
- برای کمک به اعضای خانواده به دنبال روش های غیرمالی باشید!
   توصیه های کاری، پیشنهادات شبکه سازی و غذا درست کردن در منزل برای دانشجویان مشابه پول نقد است. جوانانی که در منزل با پدر و مادرشان زندگی می کنند با انجام کارهای خانه و آموزش دادن به آنها در مورد کامپیوتر و تکنولوژی می توانند به والدین خود کمک کنند.
- یک برنامه برای خرج و برج خود بریزید!
   اغلب افراد حدود دو سوم درآمد خود را روی سه مورد اصلی خرج می کنند: غذا، مسک و حمل و نقل. البته پرداخت بدهی و اقساط، پس انداز، هزینه های خانه، و آیتم های اختیاری از جمله تفریح هم وجود دارد. با تخصیص اهداف خرج و مخارج در هر دسته، یک بودجه سالانه تعیین کنید.
- زاد و پاد!
   اغلب ما شنیده ایم که رموز افراد بسیار ثروتمند این است که:
زاد: زمان افراد دیگر
پاد: پول افراد دیگر
زاد و پاد در ربع دایره های "ت" و "س" یافت می شوند. از بسیاری جهات افراد دیگر هستند که در ربع دایره های "ک" و "ش" کار می کنند که زمان و پولشان مورد استفاده قرار می گیرد. به این معنی که دسته دوم برای موفقیت دسته اول کار می کنند.





منبع: من میتونم

  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰


درونگرایی و برونگرایی جزو مشخصه های اثرگذاری می باشند که به طور معمول نحوه ی اولویت بندی فرد را در گذراندن زمان خود تعیین می کنند. درونگراها تمایل به تجربیات ساکن، در انزوا و باطن گرا دارند، در حالی که برون گراها محیط های پرانرژی، مشارکتی و اجتماعی را ترجیح می دهند. به طور مشخص هیچ کدام ماهیتا بهتر از دیگری نیست، امّا برای درونگراها، کارآفرینی به طور ویژه ای می تواند چالش برانگیز باشد. آیا این به معنای عدم امکان کارآفرینی توسط درونگراها می باشد؟ قطعاً اینطور نیست. در حقیقت، تعدادی از مثال های سنت شکنی وجود دارند که تبدیل به موفق ترین کارآفرینان در تاریخ شده اند.

تعهدات یک درونگرا

چرا درونگراها با شروع موقعیت خود به عنوان کارآفرین دچار چالش می شوند؟

برای تازه کارها، وقتی که آنها دارای گیرایی معنوی می باشند کارآفرینی مناسب تر میباشد، مشخصه ای که معمولاً مرتبط با برونگرایی است. جذبه ی معنوی به شما کمک می کند تا ارتباطات بیشتری ایجاد نموده، الهام بخش کارمندان خود باشید، و به سرعت اعتمادها را جلب نموده و مخاطبین خود را گسترش ببخشید. اجتماعی و برونگرا بودن همینطور به شما کمک می کند تا با افراد جدید در رویدادهای شبکه ای آشنا شوید (یا حتی مشتاق به دیدار حضوری آنها برای نخستین بار باشید)؛ و زندگی به سبک کارآفرینان در کل پر هرج و مرج و سر و صدا است، چیزی که درونگراهای بسیار کمی از آن لذت می برند. پس چگونه است که درونگراها نه تنها از این مسأله سربلند بیرون می آیند، بلکه پیشرفت نیز می کنند؟ نگاهی به این کارآفرینان بیندازید و ببینید که چگونه قادر به استفاده از ویژگی درونگرای خود جهت موفقیت شده اند:

 

۱- لری پیج

لری پیج یکی از مؤسسان شرکت گوگل به همراه سرگئی برین بود–  و همه ی ما می دانیم که داستان چگونه خاتمه یافت. پیج تا سال ۲۰۰۱ به عنوان مدیرعامل شرکت گوگل خدمت نمود و سپس در سال ۲۰۱۱ جایگاه خود را مجدد به دست آورد (که تا سال ۲۰۱۵، در طول مهاجرت گوگل به الفابت ادامه پیدا نمود).

در این زمان، بسیاری پیج را یک انتخاب عجیب و غریب می دیدند، زیرا که او به شدت محافظه کار، و همینطور که می توانید تصور نمایید “غیراجتماعی” بود. امّا ماهیت ساکت و ذهنی گرایی پیج به او اجازه داد تا یک محصول خلاقانه ی جدید و یک نام تجاری منحصر به فرد ایجاد نماید که هنوز هم به عنوان یکی از بهترین نمونه های کشوری از فرهنگ شرکت باقی است.

 

۲- بیل گیتس

شما حتماً بیل گیتس را به عنوان مؤسس مایکروسافت، و شخصی با ارزش کنونی میلیاردها دلار می شناسید. گیتس به عنوان یک شخص درونگرای منزوی کارش را شروع نمود، امّا از افراد اطراف خود جهت تکمیل نقاط قوت و ضعفش استفاده کرد.

طبق گفته های خود او،” اگر باهوش باشید، می توانید یاد بگیرید که چگونه از مزایای درونگرایی استفاده کنید، که ممکن است این به معنای تعطیل کردن کار برای چندروز و تفکر در مورد یک مشکل اساسی، مطالعه ی هر چیز ممکن، و وادار شدن به فکر در مورد حواشی آن حوزه باشد.

پس اگر مسأله ای را مطرح می کنید–  بهتر است از برونگراها یاد گرفته، تعدادی از اشخاص برونگرا را استخدام نموده و از هردو مجموعه ی مهارت ها بهره بگیرید.

 

۳- واران بافت

واران بافت، مؤسس و مدیرعامل برک شایر هاتاوی، یکی از ثروتمندترین افراد در جهان و یک نماد معروف در سرمایه گذاری می باشد. او همینطور به دارا بودن پیشگامی، پشت کار فکری، و تفکرات عمیق شناخته شده است. او ماهیتا درونگرا است امّا هنوز در حال مدیریت و رهبری یکی ازمعروفترین کسب و کارها در امریکا می باشد. او پیشگامی در پشتکار خود را وارد سبک ارتباطیش می کند که به تمایلات درونگرایش اجازه ی عمل نمودن به عنوان نقاط قوت کارآفرینی می دهد.

 

۴- مارک زاکربرگ

مارک زاکربرگ میلیاردر و مؤسس فیسبوک زمانی توسط مدیرعامل عملیاتی شریل سندبرگ به این صورت توصیف شد “خجالتی و درونگرا است، و او اغلب با افرادی که او را نمی شناسند خیلی صمیمی به نظر نمی رسد، امّا او شخصی صمیمی است.” زاکربرگ قادر بوده است تا از طریق درونگرایی خود به ایجاد جذبه ی معنوی اقدام نماید، که برخلاف چیزی است که ممکن است به نظر برسد. او خود را با رهبران گروهی مکمل نقاط قوتش احاطه نمود، که او را قادر ساخت تا فیسبوک را به شکل کنونی آن ایجاد کند.

 

۵- ایلان ماسک

ممکن است فکرش هم عجیب باشد، مردی که به عنوان استیو جابز بعدی توصیف شده است زمانی یک مهندس محافظه کار درونگرا بوده باشد —  امّا خود ماسک در مورد آن گذشته ی خود گشاده رو است. جایی در طول خط کاری، ماسک قدرتی را که می توانست از طریق ارتباط و اجتماعی شدن به کار گیرد را مشاهده نمود و مجدد محافظه کاری شخصی خود را متعادل کرد تا به شکوفا شدن ایده هایش در یک محیط به طور سنتی مورد علاقه ی برونگراها کمک نماید.

 

درس های کلیدی

چه درس هایی از این رهبران شگفت انگیز برای سایر درونگراها قابل یادگیری است؟

  • درونگرا بودن رفتار شما را تعیین نمی کند. تنها به این دلیل که شما درونگرایید، به معنای عدم امکان پذیرش توسط جامعه نیست. از ایلان ماسک یا واران بافت یاد بگیرید و با بسط شخصیتی خود به عنوان یک شخصیت دارای ارتباط و جذبه ی معنوی بیشتر درونگرایی را پشت سر گذارید.
  • درونگرایی برخی مزایا به همراه دارد. به درونگرا بودن خود هرچه که هست افتخار نمایید. درونگراها متفکران عمیق تر و دقیقتری هستند، بنابراین از این مزیت ها جهت مطرح نمودن راه حل های بهتر برای کسب و کار خود بهره بگیرید.
  • ماهیت شما پیش بینی کننده ی موفقیت یا شکست نمی باشد. نه برونگراها و نه درونگراها هیچ کدام جهت موفقیت در دنیای کسب و کار تضمین نشده اند. موفقیت شما توسط اعمال خودتان تعیین می شود و نه شخصیتی که هستید.
  • شما همیشه قادر به جبران نقاط ضعف خود می باشید. این کار امکان پذیر است، امّا تلاش برای انجام کارها توسط خودتان عاقلانه نیست، به ویژه اگر جزو درونگراها باشید. اگر شما می دانید که برونگرا نیستید و تمایل به مشارکت با دیگران ندارید افراد گروهی بیابید که بتوانند آن تمایلات را در شما جبران نمایند.
  • درونگرا بودن به معنای عدم امکان کارآفرینی و حتی مشکل بودن آن نیست. آن صرفاً به معنای دارا بودن مجموعه ی متفاوتی از مهارت ها و استعدادها است که می بایست هنگام ایجاد گروه و کسب و کار در نظر گرفته شوند.
  • از نقاط قوت و ضعف خود آگاهی پیدا کنید و بر طبق این آگاهی اقدام به سازگار نمودن یا جبران آنها نمایید؛ با این رویکرد، صرف نظر از این که چگونه شروع به کار کرده اید به موفقیت خواهید رسید.


  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰

ترویس بردبری (Travis Bradberry)، از مدیران TalentSmart و نویسنده ی کتاب احساسات هوشمند نسخه ی دوم، در پستی در شبکه ی اجتماعی لینکداین آورده است: در بدل شدن شما به یک فرد موفق عوامل بسیاری دخیل هستند و برای مثال می توان به نوع نگرش تان در مورد مسائل مختلف، طرز برخورد شما با سایر افرد، تواناییتان در رهبری و گوش دادن به دیگران، میزان مسئولیت پذیریتان و هزاران عامل دیگر اشاره کرد.

وی در ادامه می افزاید نباید فراموش کرد در کنار همه ی این عوامل یک مورد وجود دارد که معمولاً افراد کمتر به آن توجه می نمایند و آن چیزی نیست جز کنترل احساسات و حفظ سکوت در شرایطی که آنها را تحت فشار قرار داده است. ترویس به داده های آماری شرکتش که بر مبنای آزمایش بر روی میلیون ها نفر به دست آمده اند استناد نموده و می گوید کسانی که احساسات خود را به صورت هوشمند در طول وضعیت های بحرانی مدیریت می نمایند معمولاً موفق ترند.

وی فهرستی از اخلاقیات و رفتارهایی را ارائه نموده است که معمولاً افراد موفق آنها را به شکلی کامل دارا هستند و در ادامه ی مطلب قصد داریم نگاهی داشته باشیم به موارد برگزیده ی این فهرست.

۱- افراد موفق در گذشته زندگی نمی کنند

افراد موفق و کسانی که توانایی مدیریت احساسات خود را دارا هستند به خوبی می دانند، یکی از راه های اصلی رسیدن به موفقیت مواجه شدن با شکست است. این مواجهه در صورتیکه فرد سعی نماید دائماً در حال یادآوری گذشته و عوامل شکستش باشد، تقریباً غیر ممکن است.

ترویس بردبری می نویسد هر آنچه که ارزش تلاش برای به دست آوردن را داشته باشد نیازمند پذیرفتن ریسک هایی است و نباید اجازه دهید شکست های پیشین تان، بر شما غلبه کرده و اعتماد و عقیده یتان در کسب موفقیت های آتی را خدشه دار نمایند.

زندگی در گذشته سبب ماندگاری در یک نقطه و عدم امکان در حرکت رو به جلو می شود.

۲- افراد موفق از فکر کردن به صورت مسئله پرهیز نموده و بر روی راه حل ها تمرکز می کنند

2

بردبری می گوید وضعیت احساسی شما بر مبنای اینکه بر روی چه چیزی تمرکز و توجه دارید تعریف می گردد. وقتی شما بر مشکلات پیش روی خود متمرکز می شوید خیلی سریع دچار احساسات منفی و استرس خواهید گشت، که هر دوی آنها از جمله عوامل کاهش کارایی محسوب می شوند.

در مقابل وقتی بر روی اعمالی که سبب بهبود شخصیت و عملکردتان می شوند تمرکز می نمایید در شما احساسات مثبت رخ داده و اعتماد به نفس بیشتری کسب می کنید که چنین وضعیتی در مجموع سبب بالا رفتن راندمان کاری شما خواهد گردید.

افراد موفق بر روی راه حل ها تمرکز کرده و به ندرت مدت زمان زیادی را صرف فکر کردن به صورت مسئله می نمایند

افراد موفق بر روی راه حل ها تمرکز کرده و به ندرت مدت زمان زیادی را صرف فکر کردن به صورت مسئله می نمایند. این افراد از برخی احساسات مانند عصبانیت نیز پرهیز می نمایند زیرا چنین حسی سبب قرار گرفتن ذهن در وضعیت تدافعی می گردد.

وقتی یک عامل خاص شما را به صورت قریب الوقوع تهدید می نماید، داشتن روحیه ی تدافعی یک الزام محسوب می شود. ولی تهدیدی که از آن زمان بسیاری می گذرد و مدت طولانی است که با شما همراه شده را نمی توان با چنین روحیه ای مدیریت کرد، زیرا این روحیه سبب ایجاد استرس دائمی خواهد شد و حتی در بلند مدت می تواند بر سلامت تان اثر بگذارد.

استرس و روحیات منفی یکی از عوامل اصلی عدم موفقیت هستند و لذا یک فرد موفق همواره سعی می کند از عصبانیت، حسادت و مواردی از این دست پرهیز نماید.

۳- افراد موفق از داشتن تکفر کمال گرایی پرهیز می کنند

افرادی که توانسته اند به موفقیت های بزرگ دست یابند همواره از این تفکر که کار را باید به بهترین و کامل ترین شکل ممکن ارائه دهند پرهیز می نمایند، زیرا کاملاً آگاه هستند که چنین امری شدنی نیست. همه ی ما بر مبنای ذات انسانی مان جایز الخطا هستیم، اگر شما بدل به فردی کمال گرا گردید و بخواهید همیشه امور را به بهترین شکل ممکن و بدون هیچ نقصی به سرانجام برسانید در اصل بدل به فردی خواهید شد که بیشتر وقت خود را در عذاب خواهند گذراند و همواره نگران شکست خوردن خواهد بود.

افراد موفق به جای تمرکز بر چنین مسائلی سعی می نمایند مثبت اندیشی بوده و همواره از آنچه که انجام می دهند لذت ببرند.

۴- افراد موفق از معاشرت با شخصیت های منفی نگر خود داری می نمایند

3

همواره باید متوجه مرز بین همدردی کردن و بلعیده شدن توسط روحیات منفی سایرین بود

کسانی که روحیات منفی دارند و دائماً در حال اعتراض و گله گذاری نسبت به شرایط خود هستند از دیدگاه افراد موفق همچون سم محسب می شوند. چنین شخصیت هایی تلاش می نمایند سایرین را نیز با خود همراه کرده و بخشی از کمپین اعتراضی خود نمایند تا احساس بهتری به دست بیاورند.

بر مبنای ذات انسانی ملزم هستیم به شکایات دیگران در مورد زندگی و شرایطشان گوش دهیم و با آنها احساس همدردی نماییم ولی همواره باید متوجه مرز بین همدردی کردن و بلعیده شدن توسط روحیات منفی سایرین بود.

ترویس می گوید در معاشرت با چنین افرادی بهتر است حواس خودمان را بر روی مسائل مهم تری متمرکز کنیم و فاصله مان با مسائل آنها را حفظ نماییم. برای مثال یک فرد سیگاری را در نظر بگیرید، شاید شما قدری با او معاشرت نمایید ولی وقتی وی دائما اصرار به کشیدن سیگار داشته باشد مسلماً معاشرت طولانی مدت با چنین فردی به صلاح شما نخواهد بود مگر اینکه بخواهید به یک سیگاری دست دوم بدل گردید.

۵- افراد موفق به دیگران همواره بله نمی گویند

تحقیقات نشان می دهند هر چه نه گفتن به دیگران برای شما سخت تر باشد احتمالاً با چالش هایی بیشتری که می توانند سبب ایجاد استرس و افسردگی در شما گردند مواجه خواهید شد، البته نباید فراموش کرد نه گفتن برای اکثر افراد دشوار است ولی این کلمه دارای قدرت بسیاری بوده و نباید از به کار گرفتن آن در جای مناسب هراس داشت.

وقتی شرایطی به میان می آید که نه گفتن به آن یک الزام باشد افراد موفق از پاسخ دادن به آن فرار نمی کنند بلکه جواب منفیشان را با صراحت هر چه تمام تر و با دلایل موجه بیان می نمایند.



منبع: دیجیاتو

  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰

اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.
همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.

طرز فکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.

طرز فکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و 100% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

طرز فکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.

با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.

موفقیت تصادفی نیست

موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.

اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.

موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.


  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰
راز موفقیت در زندگی را هرکسی بر مبنای معیارهای خودش مشخص می‌کند اما یک چهارچوب کلی و قوانین عمومی برای رسیدن به موفقیت وجود دارد که از جمله آن می‌توان به ممارست، کنار نکشیدن، حرکت رو به جلو و ... اشاره کرد.
وقتی درباره راز موفقیت در زندگی صحبت می‌کنم اول از همه باید تعریف خودم را از موفقیت ارائه دهم و بگویم موفقیت برای من چه معنایی دارد. آیا موفقیت خریدن یک ویلای لاکچری است؟ داشتن خانواده خوب است؟ امضای یک قرارداد مولتی میلیاردی است؟ سفر به دور دنیاست؟ یا لذت بردن از آن چیزی است که زندگی ارائه می‌دهد؟

 
راز موفقیت در زندگی؛ نکاتی برای موفقیت
 

موفقیت چیست؟

بدون شک هر کدام از ما آرزو‌ها و تعلقات متفاوتی داریم که دوست داریم به آن‌ها دست پیدا کنیم. همیشه دلمان می‌خواهد به پاسخ این سوال برسیم که هدفمان از زندگی چیست؟ تا بتوانیم راهمان را برای موفق شدن بیابیم.

جدا از این که موفقیت از نظر ما موفقیت تجاری، خانوادگی، همزیستی با دیگران و یا هرچیز دیگری باشد باید بدانیم یک نکته مشترک در همه آن‌ها وجود دارد و آن هم این است که موفقیت در هر زمینه‌ای یعنی در هرچیزی که آرزویش را داریم بسیار موفق عمل کنیم؛ بنابراین هدف ما تعریفی جدا از تئوری موفقیت دارد. موفقیت یعنی بهترین بودن و یا بهتر بودن از هر کس دیگر در یک حوزه خاص تا یک حد مشخص! بنابراین مهم نیست که شما در چه راهی می‌خواهید پای بگذارید و چه کیفیتی از موفقیت را می‌خواهید. نکته اینجاست که یک سری قوانین عمومی برای موفقیت در هرجا و در هر حوزه‌ای وجود دارد.


راز موفقیت در زندگی: پیروی از قوانین موفقیت

۱. از محدوده امنتان خارج شوید

به نظر من تا زمانی که بخواهیم در محدوده امن زندگی کنیم اتفاقی نمی‌افتد. می‌شنوم که مردم می‌گویند، اما من برای امنیتم ارزش قائلم. پاسخ من ساده است امنیت رو فقط مرده‌ها دارن!


۲. هیچ وقت کنار نکشید

مسلما هیچ کاری با اولین تلاش جواب نمی‌دهد. این که حس کنید کاری جواب نمی‌دهد، معنی‌اش این نیست که واقعا جواب ندهد! تنها برداشتی که از چنین اتفاقی می‌شود داشت این است که راه شما برای رسیدن به آن هدف اشتباه بوده است. اگر آسان بود همه آن کار را انجام می‌دادند؛ و شما شانسی برای موفقیت در آن نداشتید.


۳. وقتی تصمیم می‌گیرید هدفتان را ترک کنید، از همیشه بیشتر به آن نزدیکید!

یک ضرب المثل چینی وجود دارد که من عاشق آن هستم و معتقدم کاملا درست است! این ضرب المثل می‌گوید: وسوسه ترک کردن زمانی می‌آید که تو از هر زمانی به موفقیت نزدیکتری!

 
راز موفقیت در زندگی؛ نکاتی برای موفقیت
 

۴. به هدفتان فکر کنید

بر روی  چیزی که می‌خواهید بدست آورید تمرکز کنید. ضرب المثل قدیمی می‌گوید به هرچی فک کنی همون میشه!


۵. نگران اتفاقی که هنوز نیفتاده نباشید

مهم نیست که چقدر شرایطتان سخت است. شما می‌توانید آن را پشت سر بگذارید. از الان به مشکلاتی که در آینده ممکن است پیش آید نگاه نکنید و بر روی زمان حال متمرکز باشید. شما باید به هر چیزی در زمانی که اتفاق می‌افتد فکر کنید.

۶. همیشه به جلو حرکت کنید

هیچ وقت سرمایه‌گذاری را متوقف نکنید. هیچ وقت اصلاح را متوقف نکنید. هیچ وقت تفکر خلاق و کار‌های نوین را ترک نکنید. لحظه‌ای که اصلاحات را متوقف کنید، لحظه مرگ شما خواهد بود! هدف‌گذاری کنید که هر روز بهتر از دیروز شوید حتی اگر این تغییر کوچک باشد. هیچ وقت مفهوم کلمه کایزن را در زبان ژاپنی فراموش نکنید. کایزندر ژاپنی به معنی اصلاح روزانه و قدم‌های کوچک اما استواریست که نتایج بزرگی در آینده خواهد داشت.
 
 
راز موفقیت در زندگی؛ نکاتی برای موفقیت
 

۷. سریع تصمیم بگیرید

اتلاف وقت و تردید در تصمیم‌گیری را فراموش کنید. جمله‌ای که ویلیام شرمن، ژنرال ارتش اتحادیه گفت را فراموش نکنید: "یک برنامه خوب که امروز  با جدیت اجرا شود بسیار بسیار بهتر از یک برنامه بی نقص در فرداست".

۸. حواستان به همه چیز باشد

همه چیز را در نظر بگیرید. مطمئن باشید "هرچیزی که از آن مواظبت شود بهبود می‌یابد".

۹. مدیریت کنید

هرچیزی که مدیریت نشود محکوم به شکست است. اگر می‌خواهید دلیل مشکلاتی که نمی‌دانید را رمزگشایی کنید لحظاتی فکر کنید و با دقت به چیز‌هایی که مدتی از آن‌ها غافل بوده‌اید نگاه کنید. تضمین می‌کنم مشکل شما از آنجا نشأت می‌گیرد.

۱۰. به خودتان بیش از رقیبتان توجه کنید

به رقیبانتان توجه داشته باشید، اما بیش از آن توجهتان را به کار خودتان معطوف کنید. وقتی به رقیبانتان نگاه می‌کنید به این توجه کنید که آواز دهل از دور خوش است! حتی به کره زمین از فاصله دور که نگاه کنید احساس می‌کنید که یک کره آرام و ساکت است!

 
راز موفقیت در زندگی؛ نکاتی برای موفقیت


۱۱. انتظار نداشته باشید زندگی منصفانه باشد

زندگی منصف نیست. زمانی به این نتیجه می‌رسید که معنای انصاف برای شما فقط کارت یا بلیطی باشد که هنگام سوار شدن به اتوبوس پرداخت می‌کنید!

۱۲. مشکلات خودتان را خودتان حل کنید

شما به این نتیجه می‌رسید که اگر مشکلات را خودتان حل کنید و راه حل را خودتان بیابید موفق خواهید شد. ماسارو آیبوکا صاحب کمپانی سونی می‌گوید شما هیچ وقت تو تکنولوژی، تجارت و یا هرچیز دیگه‌ای با تقلید از بقیه موفق نمی‌شید! همچنین یک ضرب‌المثل قدیمی آسیایی وجود دارد که می‌گوید یک مرد موفق راه خودش را می‌رود!

۱۳. خودتان را دست کم نگیرید!

بی حال نشوید! شاید بیش از نیمی از کار‌هایی که انجام می‌دهیم از روی شانس باشد. هیچ کدام از ما آنقدر که فکر می‌کنیم کنترل اوضاع دست خودمان نیست با این تاثیر خودتان را دست کم نگیرید. 

۱۴. بخندید!

مثبت اندیش باشید. همیشه دلایلی برای خندیدن وجود دارد. آن را پیدا کنید! جدا از این‌ها همین که زنده هستید یعنی خیلی خوش شانسید! زندگی کوتاه است! بیشتر از هر زمان دیگری با برادر کوچکترم موافقم که می‌گفت: ما برای موندن واسه زمان طولانی زندگی نمی‌کنیم ما اینجاییم که خوب زندگی کنیم!

 
راز موفقیت در زندگی؛ نکاتی برای موفقیت
 
رازهای دیگر موفقیت در زندگی از نظر شما چیست؟ دیدگاه‌های خود را با مخاطبان ستاره درمیان بگذارید.



منبع: ستاره
  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰

دلیل کارهایی که می‌کنیم چیست؟ چرا برخی از آدم‌ها موفق‌تر از دیگران هستند؟ یک دلیل مهم «انگیزه» است. انگیزه است که انسان‌ها را در همان سال‌های آغازین زندگی وا می‌دارد چیزهای نو را فرا بگیرند و رفتارهای گوناگونی بروز بدهند. انگیزه، نیرو محرکه‌ی ما برای تلاش و کسب موفقیت است. با گذر زمان و در طول سال‌های رشد سعی می‌کنیم بفهمیم چه چیزهایی به ما انگیزه می‌دهند. برای موفقیت نیاز به انگیزه داریم؛ پس شناختن انواع انگیزه و شناسایی آنچه مایه‌ی انگیزش ماست، اهمیت دارد. برای آشنایی با انواع انگیزه این مطلب را از دست ندهید.




حتما بخوانید:

چطور برای رسیدن به هدف با انگیزه بمانیم؟

چگونه انگیزه پیدا کنیم؛ ۵۰ نکته‌ای که اراده شما را تقویت می‌کند

موفقیت و شادکامی چه رابطه‌ای با یکدیگر دارند؟

انگیزه چیست؟

در تعریفی کلی انگیزه نیرویی است که ما را به عمل‌کردن وا می‌دارد. انگیزه باعث می‌شود تلاش کنیم و به‌ سوی موفقیت پیش برویم. انگیزه بر رفتار و توانایی‌هایمان در جهت رسیدن به هدف تأثیرگذار است.


انگیزه انواع گوناگونی دارد. هریک از انواع انگیزه به شکلی منحصربه‌فرد بر رفتار انسان تأثیر می‌گذارد. انسان از انواع گوناگون انگیزه تأثیر می‌پذیرد و نمی‌توان نوع خاصی از آن را برای همه تجویز کرد. به دلیل تفاوت‌های شخصیتی افراد، بهترین و الهام‌بخش‌ترین نوع انگیزه در افراد مختلف متفاوت است.


انواع انگیزه

۱. تشویق



نوعی از انگیزه که با شکل‌های مختلف پاداش مالی و غیرمالی همراه است انگیزش تشویقی نامیده می‌شود. پاداش ناشی از انجام کار یا دست‌یابی به هدف، افراد بسیاری را تحریک می‌کند. مزایای شغلی و ترفیع کاری نمونه‌ی خوبی از عوامل تشویقی هستند که برای انگیزش افراد به‌کار گرفته می‌شوند.


۲. ترس

در انگیزش با ترس، معمولا بر پیامدها تأکید می‌شود. این نوع انگیزه وقتی به‌کار گرفته می‌شود که با انگیزش تشویقی نتیجه‌ی دلخواه حاصل نشود. عبارت «هویج و چماق» که در دنیای کسب‌وکار رایج است در واقع اشاره به تشویق (هویج) و ترس (چماق) دارد.


تنبیه یا پیامدهای منفی یکی از شکل‌های انگیزش با ترس است. این نوع انگیزه معمولا در نظام‌های آموزشی و در مورد دانشجویان و دانش‌آموزان، همچنین در موقعیت‌های حرفه‌ای برای انگیزش کارکنان به‌کار گرفته می‌شود. به عبارتی اگر قوانین را زیر پا بگذاریم یا اهداف تعیین‌شده را تأمین نکنیم، به روش‌های مختلف جریمه می‌شویم.


۳. موفقیت

انگیزش ناشی از موفقیت و دستاوردهای گوناگون به عنوان محرکی برای افزایش شایستگی استفاده می‌شود. ما مشتاقیم چالش‌های جدید را پشت سر بگذاریم و به اهداف‌مان برسیم، دوست داریم مهارت‌هایمان را تقویت کنیم تا اعتبار و شایستگی‌مان را هم در برابر دیگران و هم در چشم خودمان افزایش بدهیم. معمولا چنین نیازی برای موفقیت و کامیابی در طبیعت انسان‌ها وجود دارد.


اما در برخی شرایط بهره‌گیری از این نوع انگیزه نیازمند یک محرک بیرونی است. بیشتر ما از دریافت بازخورد مثبت همکاران و رئیس‌هایمان لذت می‌بریم. این بازخورد ممکن است یک «آفرین» ساده باشد ولی برای ما ارزشمند است.


۴. شکوفایی

نیاز به خودشکوفایی یک عامل انگیزش درونی است. اشتیاق فراوان برای افزایش دانش‌مان درباره‌ی خود و دنیای بیرون یکی از قدرتمندترین انواع انگیزه است. ما تشنه‌ی یادگیری و رشد فردی هستیم.


انگیزه‌ی رشد و شکوفایی ممکن است در میل ما به تغییر نمود پیدا کند. بسیاری از ما به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و نوع تربیت‌مان پیوسته به‌دنبال ایجاد تغییر در دنیای درونی و بیرونی و همچنین دامنه‌ی دانش‌مان هستیم. رکود و ایستایی برای ما ناخوشایند است.


۵. قدرت



انگیزه‌ی قدرت ممکن است به شکل میل به انحصار یا میل به کنترل کردن دیگران خود را نشان بدهد. ما به‌دنبال اختیار و انتخاب در زندگی‌مان هستیم. ما می‌خواهیم روش زندگی اکنون و مسیر زندگی آینده‌مان را خودمان تعیین کنیم.


میل به کنترل دیگران هم در بسیاری از ما وجود دارد. میل به کنترل در برخی افراد قوی‌تر است به‌اندازه‌ای که گاهی ممکن است به رفتارهای آسیب‌زا، غیراخلاقی یا خلاف قانون منجر شود. اما در موقعیت دیگر اشتیاق به قدرت تنها در حد میل به تأثیرگذاری بر رفتار دیگران است. ما می‌خواهیم دیگران مطابق خواست، زمانبندی و روش مورد‌پسند ما رفتار کنند.


۶. اجتماع

عوامل اجتماعی مایه‌ی انگیزش افراد بسیاری هستند. این امر ممکن است در میل به تعلق به گروه و پذیرفته‌شدن توسط دسته‌ای از افراد یا میل به ارتباط با اطرافیان یا افرادی در دنیایی بزرگتر نمود پیدا کند. حس نیاز به ارتباط به دیگران در طبیعت ما انسان‌هاست، همچنین نیاز به پذیرفته‌شدن و همبستگی.


میل و اشتیاق برای کمک به دیگران و تغییر دادن زندگی آنها یکی دیگر از ابعاد انگیزه‌ی اجتماعی است. وقتی برای کمک به اطرافیان‌مان تلاش می‌کنیم یعنی انگیزه‌های اجتماعی ما را تحریک می‌کنند.


شناخت انواع انگیزه به ما کمک می‌کند نوعی از انگیزه را که برای‌مان مناسب‌تر است شناسایی کنیم؛ نوعی که در تحریک و بروز رفتار دلخواه در خودمان و دیگران مؤثرتر است. هیچ‌یک از این سبک‌های انگیزش به‌خودی‌خود خوب یا بد نیستند و نتایج حاصل از آنها بستگی به چگونگی به‌کار گرفتن آنها دارد.




منبع: چطور

  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰

داستان میلیونرهای یکشبه را فراموش کنید…
حتی یک نفر هم از لیست 100 فرد فوق ثروتمند دنیا به صورت یکشبه ثروتمند نشده است !

اما در لابلای مجلات و داستان های پراکنده در سطح اینترنت میتوانید به وفور این داستان های خیالی را بخوانید؛ برای مثال، بیل گیتس موسس مایکروسافت که ثروتمندترین فرد دنیا با کپی کردن از محصول شرکت اپل توانست ثروتمند شود… دروغ محض است !

فقط افرادی این داستان ها را باور میکنند و دوست ندارند در مورد صحت و واقعیات پشت پرده تحقیق کنند که بدنبال نتایجی مشابه هستند.

برای مثال افرادی که قمارباز هستند و دوست دارند با یک ریسک بزرگ، به موفقیت بزرگ دست پیدا کنند از دسته افرادی هستند که یک عالمه از این داستان ها بلدند.

و یا افرادی که به دنبال شغل هایی با درآمد بالا یا ایده های خیلی پیچیده و خارق العاده هستند؛
این دسته از افراد فعال تلاش میکنند، وقت و انرژی بر روی ایده ای صرف میکنند اما چون نتایج زود هنگامی مشاهده نمیکنند خیلی سریع آنرا کنار میگذارند.

در حالی که این طرزفکر اشتباه است.
و دلیل وجود این طرزفکر، تصویری از یک داستان خیالی از واقعیت موجود است که در نظر گرفته نشده.

ما در این مقاله میخواهیم به شما بگوییم 12 فرد فوق موفق و از ثروتمندان حال حاضر دنیا، در 25 سالگی مشغول چه کاری بودند… از بیل گیتس ثروتمندترین مرد دنیا، وارن بافت تاثیرگذارترین سرمایه گذار قرن 21-م، مارک زاکربرگ ثروتمندترین جوان قبل 30 ساله و …

البته در بعضی موارد شاید بیش از حد لازم تعجب کنید !

وارن بافت_12ماریسا میر_6مارک کوبان_7مارک زاکربرگ_8لری الیسون_5شرلی سندبرگ_10ریچارد برانسون_9جف بیزانس_4الون ماسک_2استیو جابز_11اریک اشمید_31_دانلد ترامپ





منبع: 12 سئو

  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰
می خواهیم بدانیم تفاوت افراد موفق و ناموفق در چیست و چه رفتار و کرداری است که گروهی را به اهداف والا می رساند و گروه دیگر را از رسیدن به کوچک ترین موفقیت ها باز می دارد.

بزرگ ترین و کلیدی ترین تفاوت بین انسان های موفق و افراد ناموفق

مطمئنا سوالی که برای همه ما پیش می آید چرا عده ای موفق و گروهی دیگر ناموفق است و یا بهتر است بگوییم افراد موفق و ناموفق در چیست .چه رازی پشت موفقیت کمبودهایی در فصل ناموفق بودن افراد پنهان است؟ اراده، پشتکار و سخت کوشی. بهره مندی از این ویژگی ها خیلی فراتر از بهره مندی از اشتیاق سوزان برای موفقیت و تصمیم برای ایجاد یک تغییر خاص در زندگی خود و افراد جامعه است. به طور کلی تفاوت اصلی موفق ها و ناموفق ها درایت های کلیدی و تصمیماتی که به واسطه آن مسیر زندگی انسان ها تغییر پیدا می کنند. بخش اصلی این المان ها را می توان افکار و اعمال آنها دانست آنچه که در این بخش به صورت اینفوگرافی برایتان توصیف کنیم.افراد موفق و ناموفق

افراد موفق و ناموفق

9 تفاوت مهم بین افراد موفق و ناموفق

1- افراد موفق به اهداف بلند مدت فکر می کنند و افراد ناموفق کوتاه مدت ها را انتخاب کنند

 افراد موفق و ناموفق

یکی از مهم ترین تفاوت موفق ها و ناموفق ها تصمیماتی که آنها برای زندگی و کار خود می گیرند که در این زمینه دور اندیش بودن برخی همان علت موفقیت آنهاست .یک فرد ناموفق هرگز به آینده های دور و تاثیراتی که تصمیم و رفتار است در دراز مدت خواهد داشت نمی اندیشد.

 

2-افراد موفق موفقیت را در تلاش بسیار و افراد ناموفق آن در شانس می بینند:

 یک فرد موفق می داند که برای رسیدن به هدف خود باید سخت تلاش کند و با همین طرزفکر به خواسته خود می رسد ولی برعکس یک فرد ناموفق همیشه خوشبختی و موفقیت خود را وابسته به شانس می داند.

 

افراد موفق و ناموفق

 

3-موفق ها اشتباه را می پذیرند ولی نا موفق دیگران را مقصر می دانند:

 یکی دیگر از تفاوت های اساسی بین افراد موفق و ناموفق این است که انسان های موفق در تمام مراحل زندگی شان مسئولیت شکست های شان را بر عهده می گیرند اما افراد شکست خورده و ناموفق همیشه دیگران را مسئول شکست های خود می دانند و دائما بهانه گیری می کنند و این و آن را سرزنش می کنند. در واقع، افراد موفق مسئولیت 100 درصد زندگی خود را می پذیرند و اعتقاد دارند که آدمی حاکم بر سرنوشت خود است.

 

 افراد موفق و ناموفق

 

4- موفق ها برای یادگیری تلاش می کنند و ناموفق ها ادعا می کنند که همه چیز را می دانند:

میل افراد موفق برای یادگیری و پیشرفت پایانی ندارد. یکی از تفاوتهای اساسی دیگر بین افراد موفق و ناموفق در تلاش آنها برای یادگیری و فراگیری مهارت های جدید است. 

5- موفق ها از ایده های شان می گویند و ناموفق ها از دیگران:

افراد موفق و ناموفق

حتمن شما هم متوجه شده اید که افراد موفق اصولا سعی دارند در مورد ایده های کاربردی خود بگویند ولی دسته ناموفق ها همیشه در مورد مردم و موضوعات غیر ضروری و بی اهمیت صحبت می کنند. 

6- تفاوت موفق ها و ناموفق ها در انجام وظایف:

برای فرد موفق هدف و اصل کار مهم است اما برای فردی ناموفق مقام و رتبه. 

7- موفق ها از موفقیت دیگران  و ناموفق ها از شکست آنهاخوشحال می شوند:

افراد موفق اعتقاد دارند هرچقدر رقابت سالم موفقیت لذت بخش تر اما افراد ناموفق بیشتر به شکست دیگران فکر می کنند.  

8- موفق ها از تغییر استقبال کرده و ناموفق ها از تغییرات گریزانند

افراد موفق و ناموفق

یکی از تفاوت های جالب بین افراد موفق و ناموفق این است که انسان های موفق از تغییر استقبال می کنند و آن را در آغوش می کشند اما انسان های ناموفق همیشه از تغییر می ترسند.

 9- موفق ها احترام می گذارند ناموفق ها انتقاد می کنند:

افراد موفق و ناموفق

یکی از ویژگی های پسندیده افراد موفق احترام و تقدیر از دیگران است آنها سعی می کنند در مورد توانایی ها و نقاط مثبت افراد صحبت کنند در حالیکه افراد ناموفق تمام تلاششان انتقاد و تضعیف روحیه اطرافیان است.




منبع: نمناک

  • مهدی وفایی
  • ۰
  • ۰

کسب و کارهای موفق چه چیزهایی دارند که بقیه ندارند؟ آیا همه چیز به مدیریت مربوط می‌شود یا مسائل دیگری نیز در این رابطه دخالت دارند؟ در این مقاله می‌خواهیم پرده از راز موفقیت کسب و کارهای کوچک برداریم.




حتما بخوانید:  ۷ گام موثر برای نوشتن طرح کسب‌ و کار

۴ راز موفقیت کسب و کارهای کوچک

سیستم مدیریت کسب و کار در ایالات متحده در سراسر جهان تحسین می‌شود و خیلی از کشورها سعی در تقلید از آن دارند. دو خصوصیت برجسته‌ی این سیستم اشتیاق برای ساختن آینده‌ای بهتر و تمایل به تغییر در راستای رسیدن به آن هدف هستند. هیچ جامعه‌ای به این اندازه‌ در ایجاد کسب و کارهای جدید جرئت و جسارت ندارد. ما گاهی انقدر غرق در ایده‌ها و افکار خودمان می‌شویم که فراموش می‌کنیم باید اصولی ابتدایی را از دیگران بیاموزیم و چه چیزی مهم‌تر از آموختن اصول مدیریت از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین شرکت‌های جهان است.

بسیاری از کارآفرینان حتی بدون آموزش دیدن، از نظر فنی در زمینه‌ی فعالیت خود متخصص هستند و اصول مدیریتی را هم خوب می‌شناسند. در اینجا منظور ما از «مدیریت»، بخشی از کسب و کار است که به تخصص‌های فنی مربوط نمی‌شود، بلکه بیشتر به فعالیت‌های پشت صحنه می‌پردازد. علت ناموفق بودن کسب‌ و کارهای کوچک، در همان سال‌های ابتدایی، عدم‌ مدیریت صحیح است. علت ناموفق بودن آنها ضعف در محصولات یا خدمات نیست، بلکه به نبود مدیریت صحیح در پشت صحنه مربوط می‌شود.

به‌محض اینکه کسب و کاری رشد کرد و به سطح خاصی رسید، تکنیک‌های مدیریتی باید تغییر کند، در غیر این صورت کسب و کار مورد نظر با مشکل مواجه خواهد شد. این سطح برای بسیاری از کسب و کارهای کوچک داشتن حدود ۵ تا ۱۵ کارمند و فروش سالانه‌ی ۱ تا ۳ میلیارد تومان است. گاهی این مبلغ بیشتر و گاهی هم کمتر است، با این حال، وقتی کسب و کارهای کوچک به این مرحله می‌رسند، صاحب آن کسب و کار باید تغییر کند و به جای مدیریت محصولات، مدیریت انسان‌ها را بر عهده بگیرد و از متخصص فنی به متفکر راهبردی تبدیل شود. این امر یعنی ایجاد تغییر در بسیاری از عادات و همه می‌دانیم این کار آسان نیست، اما اگر مدیر نتواند رشد کند، باید شاهد عدم موفقیت در کسب و کار کوچک خود باشد.


حتما بخوانید: بیل گیتس چگونه به اسطوره‌ رهبری تبدیل شد؟

کسب و کارهای موفق چه تفاوتی با کسب و کارهایی ناموفق دارند؟



مهم‌ترین مزیت آنها نسبت به کسب و کارهای ناموفق این است که مدیران‌شان خصوصیات فردی خود را به هدف پیشرفت در کسب و کارشان تغییر داده‌‌ و بهبود بخشیده‌اند. در کل، آنها نگاه مثبتی به کسب و کارشان و زندگی در معنای کلی آن دارند.

بیست سال دیگر از کارهایی که در زندگی انجام نداده‌اید بیشتر پشیمان خواهید شد تا از کارهایی که انجام داده‌اید. پس بادبان‌ها را بکشید و از بندر امن دور شوید. کشتی خود را به دل باد بسپارید تا سرزمین‌های جدید کشف کنید و رؤیا‌ها در سر بپرورانید.


– مارک تواین


موفقیت در کسب و کارهای کوچک ناشی از ثابت قدم بودن مدیران آنهاست.


اگر بدون کار و تلاش به‌دنبال موفقیت می‌گردید، به فرهنگ لغات مراجعه کنید.


– ماری بی. اسمیت


آنها مدیران صبوری هستند.


کارآفرینان موفق افرادی هستند که بین مانع و فرصت تفاوتی قائل نمی‌شوند، بلکه از هر دوی آنها به نفع خود استفاده می‌کنند.


– ویکتور کیام


آنها پشتکار دارند.


بسیاری از شکست‌های دنیا به این دلیل است که افراد هنگام تسلیم شدن نمی‌دانستند چقدر به موفقیت نزدیک شده بودند.


– توماس ادیسون


دومین نکته این است که صاحبان کسب و کارهای موفق، از ابتدا طرحی تجاری و راهبردی‌ برای کسب و کارشان طراحی می‌کنند که به‌وضوح مفهوم کسب و کار، رسالت و فلسفه‌‌‌اش را توضیح می‌دهد. در این سندِ مکتوب، آنها اهداف شخصی را در کنار اهداف تجاری تعیین می‌کنند و زمان مشخص و استراتژی‌هایی برای رسیدن به آن اهداف در نظر می‌گیرند.


سومین راز موفقیت کسب و کارهای کوچک این است که صاحبان آنها ساختاری سازمانی توسعه داده‌‌اند که مانند دستگاهی کار می‌کند که به خوبی روغن‌کاری شده‌ است. این ساختار، به‌همراه تمامی سیاست‌ها و روال‌هایش، تمام افرادی را که نقشی در کار دارند، تشویق می‌کند تا نهایت تلاش‌شان را انجام دهند و برای افرادی که کارشان را به بهترین نحو انجام می‌‌دهند پاداش در نظر می‌گیرد و افرادی که رفتارهای مورد انتظار را از خود نشان نمی‌‌دهند، تنبیه می‌کند. جایگاه‌، وظایف و مسئولیت‌ها کاملا مشخص و به افراد مورد نظر منتقل شده‌اند و عملکرد آنها به‌طور منظم بررسی می‌شود. آموزش، برنامه‌های توسعه‌ی شغلی و طرح‌های مربوط به پاداش‌ها به شکلی طراحی شده‌ است که تمامی افراد را به بالاترین حد مشارکت تشویق می‌کند. مدیران کسب و کارهای موفق، کارمندان و شرکایشان را ارزشمندترین دارایی خود می‌‌دانند.


حتما بخوانید: چطور هوش هیجانی خود را برای رهبری افزایش دهیم؟



چهارمین و آخرین راز موفقیت کسب و کارهای کوچک، توسعه‌ی سیستم‌های پشتیبانی عملیاتی است. این سیستم‌ها می‌توانند مالی یا غیرمالی، دستی یا خودکار باشند و هدف آنها، پشتیبانی از تمامی فعالیت‌های سازمان و کارآمد کردن آنهاست. اگر این سیستم‌ها خوب طراحی شده باشند، می‌توانند مدیران را از بار بسیاری از فعالیت‌های روزانه خلاص کنند و به آنها زمان بیشتری برای رسیدگی به طرح‌های راهبردی بدهند. اطلاعات به دست آمده از این سیستم‌های ردیابی، اطلاعاتی حیاتی درباره‌ی فروش، نقدینگی و دیگر اطلاعات مالی هستند که به مدیران مربوطه برای گرفتن بهترین تصمیمات در اسرع وقت کمک می‌کنند. آنها قبل از اینکه خطری در سیستم دیده شود، به مدیران اخطارهای لازم را می‌دهند.


به‌طور خلاصه، چهار راز موفقیت کسب و کارهای کوچک به شرح زیر هستند:


۱. صاحبان کسب و کارهای موفق، رفتارهای مثبت، تعهد، صبر و پشتکار را در خود ایجاد کرده‌اند.


۲. یک طرح تجاریِ صحیح و راهبردی‌ وجود دارد.


۳. ساختاری سازمانی ایجاد شده است که افراد را تشویق می‌کند نهایت تلاش‌شان را در وظایف محوله‌ی خود انجام دهند.


۴. از سیستم پشتیبانی عملیاتی‌ استفاده می‌شود که عملکردها را ردیابی و مدیران ارشد را از بار فعالیت‌های کوچک روزانه خلاص می‌کند، در حالی که اطلاعات مهمی برای مدیریت صحیح کسب و کار در اختیارشان قرار می‌دهد.


حتما بخوانید: بوم مدل کسب و کار چیست و چه نقشی در کسب و کارها دارد؟

طرح تجاری موفق چیست؟



کسب و کارهای موفق در چارچوب برنامه‌ریزی‌شده‌ای فعالیت می‌‌کنند. طرح تجاری‌ که به موفقیت در کسب و کارهای کوچک منجر می‌شود، معمولا برای دو یا سه سال نوشته می‌شود. این طرح، رسالت شرکت را در خدمات‌رسانی به مشتریانش توضیح می‌دهد. نقاط‌ قوت شرکت را در تجارت و بازاریابی تجزیه و تحلیل می‌کند. نقاط‌ ضعف را پیدا و راه‌های غلبه بر آنها را شناسایی می‌کند. بازار هدف و استراتژی‌های قیمت‌گذاری را مشخص می‌کند. همچنین استراتژی‌های همکاری یا مشارکت با دیگر کسب و کارها را شناسایی می‌کند که برای رسیدن به موفقیت حیاتی هستند. این طرح دیگر موقعیت‌های حیاتی برای سلامت و موفقیت در کسب و کارهای کوچک در بلندمدت را نیز به خوبی توضیح می‌دهد.


با داشتن طرح تجاری دقیق و حساب‌شده، شانس رسیدن به موفقیت در کسب و کارهای کوچک بسیار زیاد است. بدون داشتن یک طرحی تجاری‌ مؤثر، کسب و کار شما به سمت شکست پیش می‌رود. یک ضرب‌المثل آمریکایی می‌گوید: «شکست در برنامه‌ریزی به معنای برنامه‌ریزی برای شکست است».


حتما بخوانید:  ۷ گام موثر برای نوشتن طرح کسب‌ و کار

ساختار سازمانی چیست؟



اجازه دهید در اینجا نگاه دقیق‌تری به ساختار سازمانی بیندازیم.


مهم‌ترین بلوک‌های سازنده‌ی ساختار سازمانی به شرح زیر هستند:


نمودار سازمانی که کاربردهای اصلی عملیات سازمان را به تصویر می‌کشد و ارتباطات بین این کاربردها را گزارش می‌دهد؛

شرح وظایفِ مدیران، ناظران و کارکنان متخصص به همراه گزارشی دقیق از روابط و ملزومات ذهنی و جسمی مورد نیاز در انجام هر کار، مهارت، وظیفه و مسئولیت‌، به‌علاوه‌ی استاندارد‌های اجرایی هر کدام از این کارهاست؛

فهرست وظایف و کارها برای کارگران کارخانه یا بخش‌های تدارکات و خدمات که روابط بین آنها را گزارش می‌دهد و ملزومات ذهنی و جسمی، مهارت‌ها و مسئولیت‌های شغلی‌شان و استانداردهای اجرایی آنها را مشخص می‌کند؛

سیستم ارزیابی عملکرد شغلی، عملکرد تمامی کارکنان را بررسی و آنها را به پیشرفت مداوم تشویق می‌کند؛

دستورالعمل‌های اطلاعاتی شامل کتاب راهنمای کارکنان و راهنمای سیاست‌ها و روال‌های کاری که مرزهای قابل قبول را مشخص می‌کند و توقعات از کارکنان را معرفی می‌کند؛

سیستم پاداش برای تمامی کارمندان که به آنها در ازای عملکرد خوب‌شان با در نظر گرفتن سهمی از سود شرکت پاداش می‌دهد.

وقتی تمامی اجزای سازمانی در جای خود قرار داشته باشند و به‌صورت روزانه مورد استفاده قرار بگیرند، سازمان از ساختار و هدف برخوردار خواهد بود. کارمندان می‌دانند شرکت به کدام سمت حرکت می‌کند و دقیقا نقش خودشان را در این حرکت خواهند شناخت. ایشان می‌‌دانند مرز رفتارهایی که از آنها انتظار می‌رود چیست و در ازای عملکرد خوب‌شان پاداش دریافت خواهند کرد.


حتما بخوانید: مدیریت فرایند چیست و چه نقشی در کسب و کار شما دارد

سیستم پشتیبانی عملیاتی چیست؟



ساده‌ترین نوع سیستم، فرمی است مانند فرم درخواست استخدام یا اعتبار، مجوز برگشت محصول یا سند اجازه‌ی حمل‌و‌نقل. مثال‌های دیگر از سیستم شامل پیش‌بینی و مدیریت نقدینگی، برنامه‌ی بودجه، گزارش مغایرت و توزیع پاداش‌ها هستند. بسیاری از این سیستم‌ها معمولا با روش‌های پشتیبانی کامپیوتری مانند مایکروسافت اکسل یا نرم‌افزارهای تخصصی دیگری همراه هستند.


یکی از مهم‌ترین سیستم‌ها برای کسب‌ و کارهای کوچک، سیستم حسابداری است که می‌تواند سیستم ساده‌ای مانند QuickBooks یا Peachtree باشد. این سیستم‌های ساده معمولا برای کسب و کارهای غیرتولیدی مناسب هستند که فعالیت‌شان در حد خرید و فروش است. آنها همچنین می‌توانند مشتریان، فروشنده‌ها، حساب‌های پرداختی و دریافتی را به خوبی مدیریت کنند. در نهایت، این قابلیت را دارند که گزارش‌های عالیِ مدیریتی تهیه کنند.


برای کسب و کارهایی که تولیدی هستند و بعد از خرید مواد اولیه محصولی را تغییر می‌دهند یا تولید می‌کنند یا برای کسب و کارهای خرده‌فروشی در مقیاس بزرگ، نرم‌افزار‌های خاصِ این صنایع شاید مناسب‌تر باشند. قبل از خرید این سیستم‌ها باید دقت شود، چون این سیستم‌ها برای استفاده‌ی بلند‌مدت خیلی گران‌تر از سیستم‌های ساده هستند، محاسبه‌ی هزینه‌ی محصولات را به خوبی انجام می‌‌دهند، ولی معمولا از عهده حسابرسی‌های معمولی به خوبی بر نمی‌آیند و فرمت مشخصی برای تهیه‌ی گزارش دارند که معمولا به سختی می‌توان آن را تغییر داد.


فرقی نمی‌کند چه نوع کسب و کاری داشته باشید، به هر حال، داشتن بسته‌ی نرم‌افزاری حسابداری برای محاسبه‌ی معاملات روزانه در زمان واقعی که استفاده‌ی آن برای کارمندان راحت باشد، بخشی از نیازهای اولیه‌تان است. در دنیای کسب و کار امروز که به سرعت در حال تغییر است، نمی‌توان منتظر حسابدارها ماند تا هفته‌ها و حتی ماه‌ها برای تهیه‌ی گزارش وقت صرف کنند.


دیگر سیستم‌هایی مورد نیاز برای کسب و کارهای کوچک به شرح زیر هستند:


مدیریت نقدینگی: از این سیستم برای پیش‌بینی استفاده می‌شود که حساب‌های قابل دریافت و دیگر مبالغ ورودی را در مقابل حساب‌های پرداختی و دیگر مبالغ خروجی قرار و به مدیران اجازه می‌دهد کمبودها را پیش‌بینی کنند و قبل از اینکه بحران از راه برسد، جلوی آن را بگیرند. این پیش‌نمایی‌ها حداقل باید شش هفته زودتر صورت بگیرند. اگر این سیستم به خوبی اجرا شود، یکی از کارمندان اداری می‌تواند در کمتر از ۱۵ تا ۳۰ دقیقه در هفته گزارشی برای مدیران آماده کند.

بودجه: این برنامه‌ی سود یک ساله و در مدیریت کنترل بسیار حیاتی است. این سیستم باید به پیشینه‌ی ساختار هزینه‌ای سازمان مرتبط باشد، اما بودجه‌بندی باید بر مبنای صفر باشد و تمامی هزینه‌ها (نه تنها کاهش یا افزایش) باید توجیه شوند. این سیستم به‌صورت خودکار بودجه‌ی ماهیانه ایجاد می‌کند که مستقیما به حجم فروش مرتبط است. اگر این سیستم به خوبی تنظیم شده باشد، فقط چند ساعت برای مدیریت داده‌‌ها نیاز دارد.

گزارش مغایرت: این سیستم مکمل سیستم بودجه است. باید به‌صورت خودکار کار کند تا بتواند نتایج واقعی را با بودجه مقایسه و به‌صورت ماهیانه گزارش تهیه کند. این گزارش باید قسمت‌هایی را که با مشکل روبه‌رو هستند و مدیریت باید سریعا در مورد آنها اقدام کند، مشخص کند. این سیستم هم اگر به‌ خوبی تنظیم شده باشد، ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در ماه زمان برای آماده کردن گزارش نیاز دارد.

گزارش شاخص کلیدی: این گزارش در یک صفحه تغییرات هفتگی در نقدینگی، حساب‌های قابل‌دریافت، حساب‌های قابل‌پرداخت، فروش و لیست موجودی کالاها را نشان می‌دهد. ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در هفته برای تهیه‌ی این گزارش‌ها زمان نیاز است.

کاربرگ هزینه‌ی نیروی کار: این کاربرگ، ردِ هزینه‌‌‌های مربوط به کارمندان و بخش‌های سازمان را دنبال می‌کند. هزینه‌ی کامل هر کارمند در ساعت یا در سال به دقت محاسبه و گزارش می‌شود. این گزارش می‌تواند در استراتژی و محاسبه‌ی قیمت‌گذاری استفاده شود. برگه‌ی دیگری برای سود هر کارمند به آن اضافه و به هر کارمند داده می‌شود تا بسته‌ی پاداش خود را محاسبه کند. این سیستم ۱۵ تا ۳۰ دقیقه در هر فصل کاری برای به‌روز کردن اطلاعات زمان نیاز دارد.

سیستم قیمت‌گذاری محصولات: این سیستم با توجه به بودجه و هزینه‌های انجام شده، قیمت محصولات را به‌صورت خودکار محاسبه می‌کند. همچنین می‌‌تواند سود خالصِ قبل از پرداخت مالیات را نیز بر حسب قیمت‌های پیش‌بینی شده محاسبه کند. این سیستم با توجه به نیاز سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کاربرگ برنامه‌ی پاداش: این سیستمی برای توزیع عادلانه‌ی سود بین کارمندان با توجه به میزان وفاداری‌شان به سازمان، عملکرد و میزان مسئولیت‌ها است. اگر به خوبی اجرا شود، ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در هر فصل کاری برای به‌روزرسانیِ داده‌ها زمان نیاز دارد.

محاسبه‌کننده‌ی نقطه‌ی سر‌به‌سر: این سیستم، فروش سر‌به‌سر شرکت را با توجه به حجم فروش در روز، هفته یا سال محاسبه می‌کند. همچنین تصمیمات مهمی را که تأثیر اساسی در ساختار هزینه‌ای سازمان دارند، قبل از اینکه به مرحله‌ی عمل درآیند تجزیه و تحلیل می‌کند. این سیستم به میزان نیاز شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

گزارش فروش هفتگی: این سیستم برای تهیه‌ی گزارش‌هایی است که به حساب فروش‌، با توجه به گروه محصولات و فروشنده‌ها به صورت هفتگی، ماهیانه و سالانه رسیدگی می‌کند. ۱۵ تا ۳۰ دقیقه در هفته برای به‌روزرسانی زمان نیاز دارد.

به‌طور خلاصه، اصول مدیریتی برای موفقیت در کسب و کارهای کوچک که در این مقاله مطرح شدند، می‌توانند به‌عنوان چهار پایه‌ی یک صندلی در نظر گرفته شوند. صندلی‌ای که یک یا دو پایه داشته باشد کاملا بی‌ثبات است. صندلیِ سه‌پایه کمی ثباتش بیشتر است، ولی اگر وزن زیادی روی آن قرار بگیرد، واژگون می‌شود. باثبات‌ترین صندلی باید چهار پایه داشته باشد.


یک بار دیگر چهار راز که موفقیت کسب و کارهای کوچک شما را تضمین می‌کنند یادآوری می‌کنیم:


مدیریت ارشد مثبت، متعهد و باپشتکار؛

مفهوم مشخصی از کسب و کار و برنامه‌ی کسب و کار راهبردی؛

سازمانی کارآمد و سازمان‌یافته؛

سیستم‌های ابتدایی و خودکار برای پشتیبانی از سازمان و اطمینان از عملکرد خوب آن.

کسب و کاری که از این چهار رکن اصلی برخوردار باشد، شانس بیشتری برای موفقیت دارد. 



منبع: چطور

  • مهدی وفایی